پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
وسوسه گران را چه باک از خدایی که جان آفرید سخن گفتن اندر زبان آفرید...
خورشید راآنچنان حقیر کرده اندکه به هر سایه اییکُرنش می کند...
وقتی کسی در شرایط حقارت نگه داشته شود، واقعیت اینست که به راستی حقیر می شود....
عشق است که باعث ظهور کوهها میشود ، عشق آهن را خُرد میکند ، غل و زنجیرها را درهم میشکند ، هیچ چیز نمیتواند در برابر عشق مقاومت کند ؛ ما این را خوب میدانیم !بیارزشیِ خود ماست که باعث میشود ول کنیم و دست بکشیم. عشق واقعی نمیداند ترک کردن چیست ، چیزی به نام مشکل را نمیشناسد ، هرگز کنار نمیکشد ، دست کشیدن مال افراد حقیر است ، همانطور که شکست مال آدمهای حقیر است ......
اندیشه و ذهنت را با مذهب،سکس و تلویزیون مشغول می کنند و تو در تصورات خود را رها،نابغه،آزاد اندیش و با استعداد می بینی اما تا آنجا که من می بینم،تو همچنان رعیت لعنتی حقیر هستی....
چه حقیر و کوچک است آن که به خود مغرور است چرا که نمی داند بعد از بازی شطرنج شاه و سرباز همه در یک جعبه قرار می گیرند!...
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد ، مرواریدیصید نخواهد کرد ....