سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دور شدیدورتر شدیمی خواستم از آب بگیرمتکودکی ام نگذاشتقایق کاغذی!حالا آنقدر دیر شده ایکه دستِ رود هم کوتاه است...«آرمان پرناک»...
از عشق به باران گفتم و گفت زمین خیال هایت را بشور به باد گفتم و گفت اشک هایم را ببربه آفتاب گفتم و گفت سایه هایم را بسوزبه دریا گفتم و گفت تنهایی هایم را ببربه کوه گفتم و گفت آرامش هایم را بشکنبه گل گفتم و گفت آرزوهایم را بروبه دل گفتم و گفت تمام دردهایم را بگیربه زندگی گفتم و گفت همه شانه هایم را ببار...
شکست بغضِ قاصدکبالا آورد آرزوها را؛ گلویِ باد.شیما رحمانی...
دلم میخواهد روزی برسد که بدون دغدغه اینکه فردا زود به سرکار میرسم یادیر یا امتحانم را چگونه بدهم یا اصلا قرار است چه اتفاقی بیوفتد و فردایم چطور رقم بخورد؛کنار پنجره اتاقی بنشینم که رو به دریاست و یک استکان چای داغ که بخارهایش دستم را نوازش میکند را بنوشم .مردی که همه عمر آرزوی داشتنش را داشتم مرا به قدم زدن کنار ساحل باپاهای برهنه دعوت کند و باز هم بدون استرس نگاه های دیگران دستش را بگیرم و با اوقدم بزنم.دلم میخواهد آنقدر آرام باشم که بتوا...
باید از این فصل دوری کنیم من به زمستان میروم تو در بهار کنار شکوفه ی آرزوها منتظر بمانمینا نیک خواه...
گل سرخ محبت را به گل آبی روحم بدل میکنماسب سیاه مرادم را به رنگ سپید می آلایمهر دویشان را در دریای آرزوها می رویانمو در بقچه ای از محبت تقدیمش میکنم به توساناز ابراهیمی فرد...
آدم وقتی دستش به جایی بند نیست؛ سراغ آرزوها می رود، آرزوها یش که محال شد، غرق می شود در خاطراتش....
هرچی آرزوی خوبه مال تو...امشب شب آرزوهاست...شبی که خدا بی حساب میبخشد...براتون بهترین آرزوها رو دارم......
آرزو می کنم آرزوهایت در یک قدمی تو ایستاده باشد تا با یک پلک بر هم زدنیدر آغوششان بگیری.آرزو می کنم عشقدر بهترین زمان ممکن به سراغت بیایدو زیباترین خوشی های دنیا را زندگی کنی.آرزو می کنم هیچوقت درمانده و مستاصلخیابان های شهر را قدم نزنی و مردمک چشمانت از شادی برق بزند نه از اشک و غم!...
امشب آرزوهایت را در گوشه ای از آسمان خدا نقاشی کن...خدا همین حوالی انتظارت را میکشد تا از همیشه بیشتر به تو ثابت کندکه همیشه هوای دل بی قرارت را دارد!...
آدم وقتی دستش به جایی بند نیست؛سراغ آرزوها می رود!آرزوهایش که محال شد،غرق می شود در خاطراتش....
کارن هس :کسی چه می داند ؟شاید همه ی آرزوهای ما همین طورندشایدم تمام آرزوهایمان جایی منتظرندمنتظرند که ما آن ها را از تَهِ دل بخواهیمتا برآورده شوند آرزوهای کوچک...
به من بسپار دنیاتو تمام آرزوهاتو که رویایی ترین میشه تمام سال من با تو...
دخترانه بودنت را دوست دارماینکه می توانمموهای بلندت راتار به تاربا لذت ببافمو میان هر گره اشهزاران بار دل ببازماینکه می توانماز لاک ناخن هایتبرای رنگ گل ها استفاده کنمو از ظرافت اندامت بردارمتا بال برای پروانه ها بسازمدخترانه بودنت را دوست دارموقتی نگاه مخملیتجایی برای شکفتن آرزوهاستو صدای نازکتراهی برای به لکنت انداختن قلب هادخترکهر لحظه لبخند تو رادر باغچه دلم کاشته امتا عاشقانه ترین سیب های دلممنتظر گا...
اینقدر به خودت اعتماد داشته باشکه از کسانی که آزارت میدنبه راحتی بتونی دل بکنی...گاهی بعضیها کارشونفقط چیدن بال آرزوهای شماست...!...
لبخندهایتآرزوهای منندبخند تا یکی یکی براورده شوند️️️...
به دختران خود یاد دهید؛ قبل از ازدواج به آرزوهایشان برسند، مردان غول چراغ جادویی علاء الدین نیستند..!...
میخوای چه کسی بشی!چه کاری رو انجام بدی! و به کجا برسی!دوست منباید تصویر ساز باشیباید رویا در سر داشته باشی،چند سال آینده رو در نظر بگیرو تصور کن که به همه خواسته هات، به همه آرزوهات رسیدیتصور کن زندگی آینده ت چه ویژگی هایی دارهو همینطور شغل و میزان درآمد و جایگاه اجتماعیت و ...بعد برگرد به زمان فعلیبه این فکر کن که چه کارهایی رومیتونی انجام بدی تاموانع رو برداری تا به مشکلات غلبه کنیتا مسئله ها رو حل کنی و سریع ترب...
زمستان بودسرد بودردِّ پایِ ما در برف بود ..از تو چه پنهانعشق خواستنت را به جانم انداخته بود ..حوالی همین عاشقانه هابزمی مهیا بود ..دستم در دستتشانه به شانهخانه ی آرزوها نزدیک بود ..خاطرم از داشتنت جمع بودآسوده خاطر دل به دلت سپردمزندگی همین بود ......
به داشته ها، موقعیت ها و آدم هایِخوب زندگی ام فکر می کنمبه هر چیز یا هرکسی که دنیایِ مرازیبا و حال مرا خوب می کند و می خندم؛به روی تمام روزهای خوبی که در راهند،اتفاقات خوبی که خواهند افتاد،و آرزوهایی که برآورده خواهند شدخوشبختی یعنی همینکه زندگی را سخت نگیرم،که حال من خوب باشد...
شبی دور از تو در این کوچه ی بن بست میمیرمبه یادِ آرزوهایی که رفت از دست میمیرم...
اما روال روزگار چنان است که زندگی همیشه با آرزوهای ما نمیخواند ، آنکس که به ندایمان پاسخ میدهد همان نیست که فرایش خواندهایم ، آنکس را که باید دوست داشت و زمان دوست داشتنش به ندرت با یکدیگر میخوانند ، هنگامی که دیدن برای انسان نگونبخت میتواند نیک بختی به دنبال آورد ، طبیعت به ندرت میگوید : ببین ! و در جواب کجا ؟ به ندرت پاسخ میدهد : اینجا !...
اون دنیا که دارم میرم به خدا میگم؛قبول..ولی اون آرزوهایی کهخراب شدن رو واسم فیلمشونو پخش کن ،میخوام ببینم اگه میرسیدم بهشونچجور بود......
پرواز در آسمان آرزوها و فرود در فرودگاه موفقیت را برایت آرزومندم !تولدت مبارک...
دی ماهی یعنیساده و دوست داشتنیبا افاده و عشق مدخاص و تو دل بروضعیف و رنجوراحساساتی و حساسبا آرزوهای قشنگ و کوچک...
هیچ کار خدا بی حکمت نیست...بابت آرزوهایی که محقق نشدندبی تابی نکنید!گاهی خدا بوسیله ی همینمحقق نکردن آرزوها، جلویمصیبت های بعد از آن را می گیرد....
سن که بالاتر میره آرزوها بیشتر میمیرن ......
سن که بالاتر میره آرزوها بیشتر میمیرن .....
امیدوارم به همه ی آرزوهات برسییلدات مبارک......
در عمقِ دریا میرومشاید که مرواریدِ بیشکلی بیابمآنجا نوای سازدر پردههای بیصدا چون نبض، بیدارآوازِ ماهیها سکوت وآوای چنگِ زندگی در دستِ عشق است هر تارِ گیسو سرخوشانه مینوازدآهنگهای آبی و سبزآه! ...آیا شود کهمن آن تلألو را در انگشتان بگیرم؟آنجا درختی هست از نور و ستارهآنجا جهانِ پُرشکوهِ زیرِآب استاینک در آنگاهاز آرزوها ناگزیرمباید به قعرِ آبیِ دریا رَوَم بازباید به بیداری بهقدرِ طاقتِ خودرویا ببینم...
مرگ یک بار رخ نمی دهدزیراهمه ما هرروز چندبارمی میریمهربارکه با آرزوها، علایق وپیوندهای خود وداع میکنیم می میریم.....
آسمان آبی نیست قاصدک از غم و تاریکی خبر می آرد/ گوش داریدزمستان آمد موسم سردی و هنگامه ی بوران آمد آرزوها همه در خاک/فرو خفته و یخ می بندد...و جهانی که به من و به احساس و گل و غزل می خندد....