شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
وای اگر مَرد گدا یک شبه سلطان بشود مثل این است که گرگی سگ چوپان بشود هر کجا هد هد دانا برود کنج قفس جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود سرزمینی که در آن قحط شود آزادی گرچه دیوار ندارد خود زندان شود باغبانی که به نجار دهد باغش را فصل هایش همه همرنگ زمستان شود ناخدا دلخوش این آبی آرام نباشوای از آن لحظه که هنگامه ی طوفان بشوَد...
اگر هرچه ثروتمند عالمی بازهم گدای مادری...
گدا اومده در خونه میگه یکم برنج بهم بدین!!رفتم ۱کیلو ریختم تو مشما واسش اوردممیگه همین..؟میگم نه..اینو واسه نمونه دادم ببر دم کن اگه خوشت اومد بیا ۱ کیسه ببر......
ما بی سلیقه ایم تو حاجات ما بخواهورنه گدا مطالبه ی آب و نان کند...
گاهی گدایِ گدایی و بخت با تو یار نیستگاهی تمام شهر گدای تو می شود...
من گدای دوره گردم امدم دورت بگردم...
چه زیبا میشد این دنیا اگر شاه و گدا کم بود اگر بر زخم هر قلبی همان اندازه مرهم بود چه زیبا میشد این دنیا اگر دستی بگیرد دست اگر قدری محبت را به ناف زندگانی بست چه زیبا میشد این دنیا کمی هم با وفا باشیم نباشد روزگاری که نمک بر زخم هم پاشیم چه زیبا ...