شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
بسمه تعالیپیشِ اهلِ معرفت فرزانه باشی بهتر ستنزدِ مستان از خرد بیگانه باشی بهتر ستشیوه ی شوخِ عبور از کودکی ، سرگرمی استتا به طفلان می رسی دیوانه باشی بهتر سترقص در بزمِ فنا ، پرواز تا اوجِ بقاستدورِ شمع انجمن پروانه باشی بهترستبا عیارِ عشق می سازند چون تاریخ رادر خیالِ عاشقی افسانه باشی بهتر ستهرزه خندی ، می زداید آبروی شیشه را مست اگر کردی ، لب پیمانه باشی بهتر ستشوکتِ عالی به آسانی نمی آید به دستدر زمینِ خا...
پرنده،لختی بر شاخه نشست.درخت،از ریشه به ساقه،از ساقه به شاخه،از شاخه به برگواژه شد،حرف شد،کلام شد،شور شد،اشتیاق شد،واژه، جوانه زد؛گُل داددر آرزویِ میوه شدن بود که؛پاییزان، این خزانِ بی رحم بی هَوا سَر رسیددرخت هنوز واژه بود که؛پرنده رفت.پرنده رفت وکَم کَم،ذره به ذره،واژه در گلویِ درخت خشکیدبهاران شدزمستان شدبهاران شدو ... و درخت، دیگر واژه نشدپرنده برگشتدرخت اما؛نه تنها، دیگر واژه نبودبر...
نامهٔ اکبر رادی به عباس معروفی در سال ۱۳۵۷:گمان نمی کنم هیچکس از صحابهٔ قلم مثل من این روزها در اختناق و زیر ضربه مانده باشد. یکی دو نعره کشیدیم و خیال می کردیم به پژواک نعرهٔ ما پنجره ای باز می شود. نوری به صحنه می تابد. زمین زیر پای ما تکان می خورد ولی زمین که هیچ، حتی آب از آب تکان نخورد. حتی پیچ ها را برای ما سفت تر هم کرده اند. آثارم مطلقاً در بازار نیست. نمایشنامه های تازه ام امکان اجرا و انتشار نیافته اند. حق التدریس ترم پیشم تا این ...