متن ارس آرامی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ارس آرامی
میگفت بودنت بوی نون سنگکِ تازهٔ صبحِ جمعه رو میده،
بوی چوب سوختهٔ وسط جنگل،
بودنت صدای بارون روی شیروونی چوبی رو میده،
صدای خندهٔ بچه واسه خوشحالی کارنامه،
میگفت بودنت بوی وانیل و شکلات داغ میده وسط یه روز سرد زمستون،
بوی کولر آبی همراه یه کاسه آلوچهٔ نمک...
مشو غره به دنیای سپنجی
بهوش ای نازنین گر نکته سنجی
اگر پرسی مرا جانا ادب چیست؟
ادب یعنی نرنجانی، نرنجی
ارس آرامی
بر دلم جا ز نفرین نیست بهر رقیب، ولی
هرکه تو را از دلم برداشت خدا برَش دارد!
ارس آرامی
ناله و آه مرا دل ناشاد می داند که چیست!؟
درد شیرین مرا فرهاد می داند که چیست!؟
ارس آرامی
\آمدی جانم به قربانت ولی\ چند لحظه پیش
یک نفر آمد که خیلی از شما عاشق تر است
ارس آرامی
وقتی دوش به دوش با خودت!
درد را در این پیاده روهای برگریزان پاییزی جابجا می کنی،
و تنهای از گوشه چشمانت جاری ست
تا تورا در سیلاب تفرد خودش غرق کند،
خواهی یافت
پاییز دل انگیز نیست!
غم انگیز و برگ ریز است.
ارس آرامی
نیمه شب من با تو و مهتاب یعنی ممکن است
در میان دشت، در یک قاب یعنی ممکن است
تو کنار چشمه و من در کنار تو
عکس ما افتاده توی آب یعنی ممکن است
من خمار و تو برآری ناگهان بر دست
یک سبوی پُر شراب ِناب یعنی ممکن...
شب بود و شمع بود ومن بودم و غم
شب رفت و شمع سوخت و من ماندم و غم
چون شمع نشستم که بسوزم سر راهت
چون اشک چکیدم که ببینم رخ ماهت
بیا بیا که سوختم همیشه به راه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
ارس...
یک قدم برداشتم دور از تو سرگردان شدم
آنقدر باریدم و باریدم و باران شدم
با نسیمی که گذشت از لای موهای سرت
دور خود چرخیدم و چرخیدم و طوفان شدم
بی سر و سامانی امروز این دل را نبین
من همان کوهم که دور از تو چنین لرزان شدم...
وقتی دوش به دوش با تنهای درد را
در این پیاده روهای برگریزان پاییزی جابجا می کنی،
و در دریای تفرد خودت غرق میشوی،
خواهی یافت
پاییز دل انگیز نیست!
غم انگیز و برگ ریز است.
ارس آرامی