متن آبان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آبان
آبان آمده است،
با قدمهایی که پاییز را زیر پا میرقصانند
و ماه مهر را در دلها میپراکند.
آذر کنار او میایستد،
سپیدی و صورتی رؤیاهایش در هوا میرقصند،
و باران، نغمهٔ عاشقانهٔ پاییز را با آنها مینوازد.
هوای روزمرگیم چون آبانی ست
که در کوچهای، بی نیتی مخرب
غریبانه به حال محزون قدم میزند
و پسِ پشتِ آمدنش برگ های خوشبختی
یکی یکی پیچ و تاب کنان به زمین میریزند
بی صدایی که متوجه کنند آبان نا آگاه را
بی کششی که مجذوبم شود کوچه ای
یا...
بشکن بشکن
باز آبان شد که گرمای تنت را حس کنم
نقش گل در انحنای دامنت را حس کنم
هر سحر از کوچه باغ شهرک دلدادگی
عطر یاس و ارغوان و سوسنت را حس کنم
در فضای آسمان سرد شب های خزان
اختران عاشق چشمک زنت را حس کنم
هیچ...
آبان است و
در خشکسالِ آفتاب و تطهیر
بخار را زمزمه می کنم
مثلِ
قطره های مانده در مرداب.
باید رها شوم !
از حَجمِ
سوالهای بی جوابِ درختان سبز
باید رها شوم !
از خَزانِ سردرگم پاییز
از نغمه های شکست خورده ی آبان
از چشم های باران زده ی اندوه
باید رها شوم !
از شِکوه های مادران سرخ ،
از برگ ریزانِ گیجِ آذر
از رُفتگران...
آبان هوایش غرق دلتنگیست!
عطر تورا در مشت خود دارد...!
فهمیده خیلیی دوستت دارم !
هی پشت هم با عشق میبارد!!
هم درهوای ابری آبان دلم گرفت
هم درسکوت سرد زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی ب مراد دلش رسید
هرجاگرفت نم نم باران دلم گرفت...
مهر با رفتنت شروع شد
آبان با نبودنت طی...
برای آذر در این خانه را باز میگذارم
چمدانت را پایین پله ها بگذار
خودم برایت تا خانه می آورم • ͡•
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده