حرف من ، سوال من ، زمزمهی زیر لبه که چرا تو این حوالی، شب ِ یلدا هر شبه
چشم و دل دانی چه خواهند این حوالی؟؟؟ بودنت را ،دیدنت را ، قانعم حتی کمی...!
با قهر بگویی که ببین! من رفتم اما نروی همین حوالی باشی
برای چراغ های همسایه هم نور آرزو کن بی شک حوالی ات روشن تر خواهد شد.
در این حوالی کسی را می شناسم که از فرط فقر ایمانش را خورده بود
خوب خوبم تا تو در حوالی احوالم پرسه میزنی