جرم من عاشق شدنم بود و زندانم چشمان تو
بی رنگ رخت زمانه زندان من ست...
دلتنگم و دیدار تو درمان منست بی رنگ رخت زمانه زندان منست
خسته ام ،ازاین زندان که نامش زندگیست/پس قشنگی های دنیا دست کیست
چشمانت زندان گوانتاناماست نازنین بی اعتنا به حقوق بشر…
خسته ام از این زندان که نامش زندگیست
آزاد نخواهی شد تقلا نکن ماهی درون تنگ دریا فقط زندان بزرگتری است
دلتنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است!
من زندان بزرگی بودم که نتوانستم از خودم فرار کنم