متن امید ناامیدی

اتش سیگارنگاهت سلاخ من است
نه از ردباور روینه تنم
نه ازمیان انگشتانم که حلقه‌های اوهام دودرا میلغزاند
ایمان وام میگیرم
نه ازلبان مونتانای چروک هوس ات
سرپیکوی شرافت میشود یقین
که هیچ مسیرش نیست به شاهراه همراهی
دیگربه فندک و چوب سیگارت شکنجه ام نکن

و خدایی که به شدت کافیست...


ولی انگاری نیست...


که به داد دل دیوانه ی مردم برسد...

خورشیدخدا در روز بیچارگان هم می دمد
دیده ا ی به نا اهلی بگوید، من نمی خواهم تو را