دیوانه وار دوستت دارم اندیشه ای که درست نمی دانم حاوی لطافت است یا فاجعه؟️
تنها راهزنی که دارو ندار ادمی را به تاراج میبرد اندیشه های منفی خود اوست
فقر، چیزی را نداشتن است ولی آن چیز پول نیست طلا و غذا نیست فقر، گرسنگی نیست فقر همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته کتابفروشی مینشیند فقر، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود فقر، شب را بی غذا سرکردن نیست...
او به شوق دیگری تک بیت ها را می سرود.... من در اندیشه که ایا من مخاطب بوده ام...؟!