قلب من افتاد و چند صد تکه شد تکه ها با جان من بیگانه شد تکه ای را در دل دریاچه ای انداختم تکه ای را پشت کوهی دوراز هرکس باختم دیگری را در دهی کوچک به بادش داده ام در پی آن تکه من شبها به راه افتاده ام...