از نور به روشنی، از سایه به تاریکی، از بامداد به سپیده، میرسم تنها از توست که بازهم به تو میرسم تو مرکز پرگارِ عالمی و من دایره ای که دیوانه وار به دور تو میگردد
درون جعبه ی سیاهست/بامداد دی/کفش سرخ سال نو
درانتظار بامداد اشک ریخته است فردا سهم ما عمرگمشده
نظر به روی تو هر بامداد نوروزی ست شب فراق تو هر شب که هست یلدایی ست
بهترین خواهر دنیا چو قلب شب تاریک تنهایی هایم دوستت دارم چو بامداد خوش دوستت دارم به یاد تو و یادهایت شب نشستم بیدار چه خواب باشم چه بیدار باشم دوستت دارم