یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
حرف من ، سوال من ، زمزمهی زیر لبهکه چرا تو این حوالی، شب ِ یلدا هر شبه...
چشم و دل دانی چه خواهند این حوالی؟؟؟بودنت را ،دیدنت را ، قانعم حتی کمی...!...
با قهر بگویی که ببین!من رفتم اما نروی همین حوالی باشی...
برای چراغ های همسایه هم نور آرزو کنبی شک حوالی ات روشن تر خواهد شد....
در این حوالیکسی را می شناسمکه از فرط فقرایمانش را خورده بود...
خوب خوبم تا تو در حوالی احوالم پرسه میزنی...