ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
ظلم است مرهم لطف از ما دریغ کردن چون داغ سوزناکیم چون زخم دَردمندیم
دریغ از یک سیب همه را گاز زدند گناه