سفره ام از گرسنگی سبز است نان به نرخ شما نخواهم خورد
ما بی سلیقه ایم تو حاجات ما بخواه ورنه گدا مطالبه ی آب و نان کند
بابا برای نان جان داد حالا فرزند برای نان جان داد
برادری به زبان بود، ما ندانستیم فقط به خاطر نان بود، ما ندانستیم
تکه ای نان کمی نمک گرسنگی برد برکت سفره را
من فقط یک سوال دارم شادمانی آدمی را کجا و نان مردم را کی ربوده اند؟
توان نان خورد اگر دندان نباشد مصیبت آن بود که نان نباشد