پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آب را دوست دارم؛زیرا،مهریه ی زهراست؛و نمک را،که: برکت خداست؛و زمینی که در آن زندگی می کنم…زهرا حکیمی بافقی، کتاب راز و نیاز....
نم نمک، آمده ای سوی دلم با دلِ خود؛تا کنی بسترِ احساسِ مرا منزلِ خود؛شور بخشید دلت بر دلِ من؛ بانمکم!کرده بزمِ دلِ من را دلِ «تو» محفلِ خود!زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس.🌿❤️🌿...
نمک های این روزگار دیگه گیرایی ندارن. فقط فشار خون آدما رو بالا می برن....
می خواستم که زخم دلت را رفو کنمخود را میان بی کسی ات جستجو کنموقتی سکوت روی لبت موج می زندبا شعر های تازه ی تو گفتگو کنمآرامشی که سرمه به چشمم کشیده را_با چشم های مضطربت روبه رو کنمگاهی نمک بریزم و گاهی عسل شومشاید مزاج تلخ تو را زیرورو کنممی خواستم که سبزی چشمان خویش رابا دختران سبزه ی شهرت هوو کنماما همیشه ساکت و سردی و مانده امخود را چطور در دل سنگت فرو کنم...
گفتم به لبت چیست نهان گفت نمکگفتم نمکت را بمکم یا نمکم؟ گفت نمک...
مرور زمان جای زخم دل را خوب نمی کند بلکه کرخت می کند طوری که نه نمک بر آن اثر دارد نه نوازش تنها حاصل مرور زمان فقط این است که عاقلت می کند...حواست را شش دانگ جمع می کندکه از یک نقطه دو بار گزیده نشوی و تنهایی باشرف از این نقطه شروع می شود !...
هر وقت کسی بهت گفت:خیلی مهربونی...زیاد خوشحال نشو!چون مهربونا هم دستشون نمک نداره،هم خیلی زود فراموش میشن.......
داشتنت زخم و اینکه هرگز قسمتم نمیشوی نمک است...
ای کاش بجای دلمدستم را میشکستی که نمک نداشت...
اگر نمک باعث شوریست...عجیب است یار من این همه " نمک " دارد و شیرین است !!!!...
روی زخم یادگاری ات نمک پاشیده امتا مبادا جای نیشت را بگیرد مرهمی...
نبودنِ توفقط نبودنِ تو نیستنبودنِ خیلی چیزهاست…کلاه روی سَرمان نمی ایستد!شعر نمیچسبد…پول در جیبمان دوام نمیآورد!نمک از نان رفته!!!خنکی از آب………….” ما بیتو فقیر شدهایم ” مادر…....
ﻗﺪﯾﻤﺎ ، ﺯﺧﻢ ُ ﯾﮑﯽ ﻣﯽ ﺯﺩ ؛ﻧﻤﮏ ُ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯽ ﭘﺎﺷﯿﺪ ﺍﻻﻥ ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎﺵ ، ﮐﺎﺭ ِ یه نفرهامان از رفقای تازه بدوران رسیده...
تکه ای نانکمی نمکگرسنگی بردبرکت سفره را...
همیشه برای زخم هایماننمکنذر امام زاده کرده ایم...
بی صورت او مجلس ما را نمکی نیست...!...
بعضی زخمها هستکه هر روز صبح باید روشونُ باز کنی نمک بپاشیتا یادت نرهدیگه سراغ بعضی آدما نباید رفت...
لبِ تو/نمک.../نمی چسبد، بی تو/گیلاس...
به حرمتنان و نمکى که با هم خوردیمنان را تو ببرکه راهت بلند است و طاقتت کوتاه...نمک را بگذار برای من!میخواهماین زخمتا همیشه تازه بماند..........