با صورت به گودال دست هات سقوط ؛ یعنی خم به چاهی قد سرت حادیسام درویشی
فاصله یعنی در پی زمستان که فراموش شد سایه ی درخت...! حادیسام درویشی
مثل یک لیوانِ ترک خورده با تنِ سرد دیدمت باز وُ پُر شدم از داغیِ خون اَشک... حادیسام درویشی
قفس سینه که جای قلب نیست دردِ دل ، از به زندان ماندنِ اوست حادیسام درویشی