ماندگانیم و به گور خویش زندانیتر از مرده در حصار یادها، تنهاتر و ویرانیتر از مرده آن که رفته، رفت و از این خاک، بار اندوه خود برداشت ما که ماندهایم، در هر لحظه، بارانیتر از مرده زندهایم و خسته از این زیستن در خاک بیمرزی گم شدیم در خویشتن،...
و حَول حالِ ما به حالِ همان روزها که بى هراس از این روزها بدنبال نان بدنبال آب اینچنین ،حیران نبودیم ...