پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هرگز تو را هرگز گناهت را نمیبخشمتوبی وفا تر از همه بودی نفهمیدملعنت به انها که وفا را یاد من دادند من هرچه دیدم از دل خوش باورم دیدماعظم کلیابی بانوی کاشانی...
ماعبور کردیم از انتظاراتماناز آرزوهامانواز آدمها؛آدمها همان نالایقان بی انصافی که احساسات ناب ما را میان دیوارهای مهربانی دلمان دفن کردندکه تاوان ِ این خوش باوری هانتیجه اش شد کم اوردن خودمان جلوی خودمان!نمک نشناسانیکه ماندن نمی دانستند ؛اما آمدند تا در نبودشان نبض زمانه را بابی رحمانی هرچه تمامتر به بازی بگیرند!آمدند تا تو را دچار سوتفاهم های عاشقانه کنند ،همانهایی که در ظاهرنزدیک تواند ولی فرسنگها از تو ودنیایت دورندهم...
گاهی چشم ها راست نمی گویدنِگاه هایی که طعم گَس داردو هوس هایی که طعم لبخندو غلط کردن های بی جای عاشقی.دریای خوش باوری ها هیچ وقت ساحل ندارد و همچون سَراب صحرا تو را سمت جنون میبرد.بیهوده بود بی خوابیها وبه آتش کشیدن سیگارها برای ترک عادت تو ،آن چنان شتابان دور شدی و رفتی که من هنوز به دوردَستهایت مبهوتم.سهم تو ازمن چه بود که بالبخند ژکوند بیایی و آتش بزنی خرمن دلی را که تکه پاره اش هم مرا به زندگی دلگرم نمی کند.قانونهای نانوشته در هیچ ک...