متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
درباره
پشتیبانی
اپلیکیشن
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
جستجو
×
متن
متن آهنگ
متن باران کریمی ارپناهی
زیبا متن : مرجع متن های زیبا
جملات باران کریمی ارپناهی
جمله باران کریمی ارپناهی
چرا برخی زنان به خودشون نمیرسن؟!
آیا آنها راه را به اشتباه نرفته اند؟ ایا مفهوم واقعى زیبایى رو درست درک کرده اند؟
شاید باید به انها متذکر شد که به خود رسیدن به معنى هر ماه عوض کردن رنگ مو و کاشتن مژه و ناخن و اکستنشن نیست. به معنى تزریق ژل و بوتاکس و تاتو و کاشت گونه نیست.اینها نه تنها موجب زیبایى نمیشوند چه بسا مصداق بارز نازیبایى هستند.
به خود رسیدن یعنى ورزش کردن ، نوشیدن اب ، تغذیه صحیح . یعنى بعد از چهل سالگى و بعد از زایمان مراقب هی...
متن باران کریمی ارپناهی
زمستان فصلی که پایان تمام تردید هاست بین رفتن ها و ماندن ها !
فصل دلگرمیهای عاشقانه ؛
تا ته قصه ی شب بیداری!
با گل بوسه های سکوت و وسوسه!
با نرگس های بی تاب از برای دلدادگی
و بابونه هایی که یک فصل زندگی را با خیال راحت نقش می زنند در خاطرات ِمن و تو
نمناک و خنک باهزاران تعبیر از یک بغل گرما برای من
از یک من گرما برای تو!
باران کریمی آرپناهی...
متن باران کریمی ارپناهی
تو خلاصه ی تمام دلخوشی های عالمی!
همینکه مینشینم و ناز موهایت را میکشم و میبافمشان به مهر؛
همینکه خود ِ خدا هم مینشیندو زُل میزند به این همه دلبرانگی !
همینکه میرقصی و میرقصانیم
مستم میکنی؛
بی بوسه بی شراب!
بعد تمام دوستت دارم هایمان
شعر به شعر
واژه به واژه لبخند میشوند و از آبی قلبمان باران میشوند وسُر میخورند ونذر میشوند بر جان لحظه هامان !
باز هم تو خلاصه ی تمام عاشقانه های عالمی
دلچسب ترین آغوش
ذره ذره ی وجودم ناز چشمان تورا میطل...
متن باران کریمی ارپناهی
زمستانی که شش دانگش
را سّند زده ام به گرمای نگاهت به آواز ِسکوتت
به اشکها و لبخندهایت به آغوش ِ امنت برای من
در آینه ی ایامی که به کام دلم میچرخد!
پرشور ؛
مهربان ؛
همراهم بمان
بی ریا و بی همتا
زمستان فصلی که پایان تمام تردید هاست بین رفتن ها و ماندن ها !
فصل دلگرمیهای عاشقانه ؛
تا ته قصه ی شب بیداری!
با گل بوسه های سکوت و وسوسه!
با نرگس های بی تاب از برای دلدادگی
وبابونه هایی که یک فصل زندگی را با خیال راحت نقش می زنند در خاطرات ...
متن باران کریمی ارپناهی
یلدا جان تنت چه عاشقانه و پرتپش
در سجدگاه سفیدرنگ برف تعبیر رویایی
یک فصل زمستان را وضو می گیرد!
مرا دریاب یلدای غزل پوش
در خاطرِ کوچه پس کوچه های زندگی تا جان بگیرم از قصه های برفی دیروز تا دل خنده های ساده ی امروز!
با توام خودخودِ تو یلدا جان!
بیا و با اشتیاق آهنگ قطره های باران و موج های دریا را بنواز در متن زمستانه ی حضورت به بلندای اسمت
بی هیچ بهانه ای
از امروز تا فردا بی هیچ گلایه ای
گوش کن در میزند
یلدا !
سرمی زند یلدا!
قدمت مب...
متن باران کریمی ارپناهی
همین که می روی!همین که دور می شوی
وشانه های اَمنت را از زیر بار
تنهایی ام خالی می کنی ،موتورهای احساسم با انفجارِ قلبم، از کار می افتند!
تو می روی تا سرزمین ِدلتنگی های مرا ،
وسعت بخشی، جوری که در هیچ نقشه ای جا نشوند!
و من می نشینم و بلند بلند دیوانه می شوم !
خنده ها و گریه های من ،
راه های بی سرانجامی هستند که به آغوش تو ختم میشوند!
می خواهم برگردی تا آغوشت جای امنی شود از برای عاشقانه های باشکوهی که قرار است دوباره و چند باره تکرار شون...
متن باران کریمی ارپناهی
و آذر از آخرین نفسِ های پاییز معصوم
آغاز می شود!ِ
تا که پرقصیده ترین رقصش را با باران و آفتاب هماهنگ شود!
وپاییزی که دلواپسانه ترین
ترانه هایش را با زُبدگی هرچه تمامتر
در بوته های پنهان از برای دُرناهای فیروزه ای آذر بانو
حماسه سرایی می کند،
آذر دخت ،نقطه ی پایانی
تمام ِ زردها و نارنجی ها، آماده میشود
تا جامِِ فاخری که گام های فرصت کوتاه ی پاییز،
با رعشه، بر الماس ِ احساسش با سرعتی عجیب تکثیر می شود را در قالب پیغامی از صدها کاکلی ِ...
متن باران کریمی ارپناهی
هیچ چیز به مانند، گیج کردن احساسات یک نفر
نمی تواند زجرآور و کشنده باشد!
این که با ادعای دلدادگی وعشق وارد دنیای معصومانه ی یک نفر می شوند و با همان سرعتی که طرف مقابل را به خودشان دلبسته کردند از او و دنیایش می گریزند!
درست در لابه لای بوسه ها و
لبخند هاشان !
در بحبوحه ی حرف های قشنگ ِ عاشقانه شان!
این بدترین جنایتی ست که یک نفر در حق احساسات ناب ِ یک نفر انجام میدهد!
دردناکترین قسمت ماجرا زمانیست که اوی رها شده ساعتها با خودش کلنجار می ر...
متن باران کریمی ارپناهی
این روزها شمع های زیادی را روی
قلبم نشانه گرفته ام
از دریچه ی تنگ فراموشی
دستانم را به نشانه ی صلح برسینه ی هوا کوتاه و بلند می رقصانم!
روبروی آینه های اتاقم ،تند تند چهره ام را با عروسک های زیادی معامله میکنم قرار است فردا زندگی را به دادگاه جدایی ببرم ولکه های کثیف بوسه ای که تو با خنده به چهره ام چسباندی آرام و خوشبخت
جدا کنم
طوری که هیچکس بهانه های مرا از نگاهم ثبت نکند....
متن باران کریمی ارپناهی
همین که چاقو به دست میگیرم و رگِ خشم ِدرختان را یکی یکی از تنشان قطع میکنم؛
همینکه برگ برگ ِحواسِ پرت شده ی دارکوب ها را با بوسه های خداحافظی درون ِ
چال های وسط باغچه ِ مان به گیاه خاک تبدیل میکنم
همینکه ردِ ِخاطره را قدم به قدم با انگشتِ
اشاره ی تقدیر فراری میشوم!
اینها یعنی موضوع های زیادی را من
باید از پای زمین پانسمان کنم تا که راحت بچرخد
ورازهای زیاد زندگی را،
بدون اسم و شناسنامه به چشمانِ روزگار کروکی بکشد!
اینهارا خودم با مهربان...
متن باران کریمی ارپناهی
سخت است که از فرط تنهایی
در آغوش ویران شده ات
کز کنی شبیه به کودکی شده ام که تلخ ترین کلام برایش شاید همین تو دیگر بزرگ شده ای باشد که خواب ِ
خوش ِ خیال را از سَرِ تقدیرش
می پراند!
و منی که خسته ام و جانم از رویای آغوشم به گونه های خاک میچکد!
ناتوان و غریبه ؛
همچون ساعتی پیر و فرتوت لبِ عقربه های پابرهنه را میگزم!
شبیه پسرکی مغموم بی تابی دنیا را خمیازه میکشم خیره به تصویرِ خویش زلزله ی احساسم را
مانند تمام قهوه های تلخ یک نفره ،س...
متن باران کریمی ارپناهی
ارسال شده توسط
baran.karimiofficial
"آبان" عروس پاییز
همان که عاشقانه هایش زیر زبان مِهر جاماند و بهانه هایش تمام ِ زردو نارنجی های عالم را کودکانه در آغوش آذر؛ شاهزاده ی رویاهایش سفیدو صورتی می شود
ارام وبی دغدغه!
وهماهنگ میشوند باهم ملودی ترین نوای بارانیشان را از حاصلخیزترین جای قلب هاشان تا تقدیم شوند به هم
با لذتی همگون.
باران کریمی آرپناهی...
متن باران کریمی ارپناهی
برای عشق حرمت قائل باشیم
احساسمان رابیهوده صرف نکنیم برای کسانی که اعتبارمان را به هیچ انگاشتند!
خودمان را دوست بداریم و هرگز مهرطلب نباشیم پس مانده ی احساسات اجباری کسانی را که احساساتمان را فرش قرمزی قرارداده اند از برای تمرین عاشقی!
همان آدمهای غیر واقعی که نبودنشان زیباتر از بودنشان است که گاهی بزرگترین معجزه ی زندگی در همین نرسیدن ها و نداشتن ها و به دست نیاوردن کسانیست که شیرین تر از جان میپنداشتیم شان.
باران کریمی آرپناهی...
متن باران کریمی ارپناهی
بیا و بی محابا بغلم کن
بنوشان مرا از مِی چشمانت
بفشارم در اَمنِیت گرم آغوشت
بینداز بوسه هایت را یکی یکی
به جانِ عاشقانه هایمان
در همین پاییزی که بوی بهار میگیرد با بوسه های یواشکی ِمان !
در همین پاییزی ک بوی بهار میگیرد از
بوسه های شیشه ای مان.
باران کریمی آرپناهی...
متن باران کریمی ارپناهی
همین که دلتنگی سایه ی شومش را برسر دلم پهن میکند
وقتی که تنهایی را تا مغز استخوانم احساس میکنم
جهان با تمام وسعتش برایم شبیه به زندانی می شود که از هر سو
احاطه ام میکند
دلهره شعرهایم را مبتلا میکند
صبوری ام چشمانم را کم می آورند
که عشق را درونِ قلبی یخ زده،
بی شوقِ تمام آرزوهایم؛
به حصار می کشانم
وخدایی که میبیند مرا واز این همه دستهای خالی ام دلش میگیرد
از اینهمه باران که پیاله پیاله مرگ عاشقانه هایم را گواه می شود
و من که درو میکنم م...
متن باران کریمی ارپناهی
سکوت می کنم در پاسخ به تمام دوستت دارمهای مبهمی که روانه ی دلم کردی !
که دوست داشتن و دوست داشته شدن آداب و مهارت خاص خودش را دارد!
سکوت زنی تنهایم که در نهایت ِخودش
هم ارتباطش را با خودش قطع میکند
وتو
تو خنده های عاشقانه تری داشتی
فالهای ایرانی اصیل تری برایم برمیداشتی
تویی که روح چشمانم را با گیتار زندگی میرقصاندی؟
و مینواختی نگاه ِ لهجه ام را با لبخندِ
پرت شده ات به سمت و سوی پنجره ی آغوشم !
تویی که به تکرار فکر میکردی رشته رشته ی اع...
متن باران کریمی ارپناهی
ومنی که تمام شب را به انتظار نشسته ام
تا مسیر آمدنت رادیده بانی کنم!
و تویی که نخواستی از مهربانی دستانت؛
برای آبیه انتظارم سایه بانی بسازی !
تو هیج گاه نخواستی و نتوانستی از محل دقیق آرزوهایم بویی ببری!
دیگر هیچ اشتیاقی ندارم تا علاقه ام را پخش کنم در دیدگان احساس مبهم فرشهایی که خیره به سمت من نشانه رفته اند!
باید باز کنم دکمه دکمه علاقه ام به تو را؛
از تارهای وابستگیه درون مغزم تا حصارهای شطرنجیه نوک انگشتانم!
وقتی هیاهوی کوچه ؛
تنهای...
متن باران کریمی ارپناهی
بیا و بی بهانه بند آغوشم شو
گره بزن چشمانم را در مسیر
اتفاقات ارغوانیه تبسم
عبورم ده بی تکلف و ساده
از صداقت نیلوفرها تا عشوه گری نازها
عاشق ترم کن میان دلبستگی ها و وارستگیهای قرمزو بلوطی مردمک دیدگانت!
پروازم ده در ساقه های نازک نیاز
از واماندگی های رقت انگیز؛
تا انتظارهای تلخ شب بیداری!
فرو بپاشانم در مرزهای بی شمار وامنیت داغ آغوشت
رمز عبورم بده از صاعقه ی روشن حروف اسمت
بگذار تا جلد آغوشت شوم
بگذار راحت به خوشبختیِ مان ...
متن باران کریمی ارپناهی
تو تا همیشه ماندگار خواهی شد
ای امپراطور صدا!
تو همان آفتاب جانی که با مهر آمدی
مهر بخشیدی و در مهر خاطره گشتی!
رفتی و شاه کلید پازل آواز ایران تا همیشه ی تاریخ، تاج شد و بر بام جانها نشست! رفتی و بعد از تو هرکدام از ما شجریان هایی خواهیم شد که از صدای فرزند ایرانمان سهم خواهیم داشت ،تو تکراری ترین نوای بی تکراری خواهی ماند،که هر روز در گوش زمانه دوره خواهد شد،سفرت بخیر جانان..
باران کریمی ارپناهی
بعضی آدمها نماد و سمبل یک سرزمین می شن،...
متن باران کریمی ارپناهی
حواست هست عزیز؟
این روزها چقدر عاشقانه های من به دار
بی مهری های تو آویخته شده !؟
منی که به راحتی امید بسته ام به دلم!
دل بسته ام به دلت!
دلی که دیگر حتی به دنیای تنهایی من نیز نمیچسبد!
آه ای بی انصاف ِ پر خاطره ام!
چه ترانه هایی که در وصف ِآغوش آبی تو
نگفته ام!
چه ستاره هایی که دانه دانه بر آتش چشم حسودکان شهر قصه دود نداده ام
از برای تو!
تویی که پایان نبودنم را رقم زدی میان سایه ها؛
در تردید انبوه ِرویاهای خفته !
بیا تا با صدا...
متن باران کریمی ارپناهی
داغی عشقت را
با بوسه ها لب میزنم
نخ به نخ!
و چشمانت تنها کعبه ی من میشوند وقتی مرا حولِ مدار تو به چرخش وا میدارند!
بمب احساسم می شکفد و هویدا میکند لایه های پنهانی ساقه های نیازم را
از برای خرسند شدن !
از برای خشنود شدن
از برای تقدیم شدن!
محبوبم لطفی کن و بیا ؛
بیا و بیاویز صداقت واژه هایم را در سطر سطر دامن ِ تمام گل های کاغذی؛
بگذار بیفتد
تمام اتفاقات عاشقانه در
تمام تارو پود تو؛
بگذار بیفتد تمام اتفاقات عاشقانه
در عمقِ نگ...
متن عاشقانه
ابریشم خیالت مرا با بوسه ای نرم کرد
و تو ای تمنای تمام رگهایم، در فتح تمام یک تو
نقره فام ترین کودتای قرن را در رگبرگهای ارغوانی یک شهر موشک بازی می کنم!
همانجا که آغوش مهربانت با اشتیاق از ایوانِ ارتفاع خواستنت می پرد و مثل پیامی هم آغوش سینه ام می شود و می چسبد در تنِ لحظه های آبی و آویزان زندگیم شبیه به یک دوستت دارم؛
مثل یک دوستتتت دارم.
باران کریمی آرپناهی...
متن عاشقانه
عاشقم باش جانان ، آغوشت را به من بسپار
دوره کن مرا از عطر ِعاشقانه هایت تا که سرمست شوم از احساس ِشور انگیز شور آفرینت !
می دانی معبودم اکنون که ناگریزیم به مزه مزه کردن فاصله ها!
تو برایم بمان
تو برایم باش
اما همیشگی
اما امن
اما پرهیاهو!
محبوبم محتاجم
به دوباره زیستنت؛
مشتاقم به دوباره دیدنت؛
حریصم به چشمانت تا که مبتلایم کنند
به یک عمر عاشقی
به یک عمر دیوانگی.
باران کریمی آرپناهی...
متن عاشقانه
چه پاییز زیبایی میشود بعد از اینهمه تابستان!
در نفس تو زنده می شوم هم نفس جان!
تویی ک عطر ِتنت طعم ِشیرین زمزمه های
نی لبک دارد!
جانان بیا و بنشین کناردلم ، بنوشان به جانم زندگی را از هُرم نفسهای مسیحایی ات!
اینجا پاییز پر از صدای ثانیه هاست!
بیا در پاییزی عاشقانه عشقمان راعهدی دوباره ببندیم
بیا سَر بر شانه های مِهر بگذاریم و دامنِ آذر بانو را کودکانه دست در دست آبان به رقص بگیریم!بیا وقول بده تا آخر این خط باهمیم
آخر می دانی دلبر جان ه...
متن عاشقانه
پاییز را میپرستم؛
وقتی سرآغازش تو باشی!
پخش میشوم با ثانیه های رقصانِ انتظارم ؛
در سبز ِ ملیح چشمانت!
ای خداوندگار مِهر
بیا و آبان را بر موهای آذر سنجاق کن!
بگذار قرار ِتمام عاشقانه هایمان بماند
به وقت حُلولِ تمام زردها و نارنجی ها؛
از انارها و انگورها تا خرمالو ها و نارنگی ها !
اینجا یک دشت باران و بوسه دلبرانگی هاشان را بی هیچ خطبه ای بهم محرم شده اند.
باران کریمی آرپناهی...
متن باران کریمی ارپناهی
پاییز می آید و خورشید
به مانند پیرمردِ خمیده ای
باعصای زردرنگش؛
بر دیواره ی جوانی تکیه زده !
مات شده در میان ابرهای کهنسالِ سرگردان؛
و کودکانی که باشادمانی پا بر روی قلب ِکوچه ها میگذارند و پذیرا میشوند، آبدارترین بوسه های پاییز را بر صورتشان!
و پروانه هایی که عاشقانه ماه "مهر" را به استقبال نشسته اند!
من،و تویی که هر کداممان تکه هایی از "پاییزیم"
که برگ های زرد و نارنجی را راست قامتانه قدم میزنیم، در حالیکه زیر لب های...
متن باران کریمی ارپناهی
حضرت پاییز سلام
چه بی تابانه آمدنت را به شماره افتاد ه ام
خداخودش بخیر کند....
باران کریمی آرپناهی...
متن باران کریمی ارپناهی
حضرت یار
پیله های بیماری که بر چهره ی زندگانی من
تنیده شده اند؛
تنها با بوسه های شیرین تو پروانه می شوند!
دور قلبم می چرخند
شکوفه بارانش می کنند
قلبم تند تند می کوبد و با هیجانی غیر قابل توصیف در هر تکرارش شلیک میکند دوستت دارمها را.
باران کریمی آرپناهی...
متن عاشقانه
حضرت یار بودنت سرشارم میکند
از شور ِزندگی!
به هیجانم می آورد دیوانه وار و باشکوه!
وباز میکند چشمانم را به روز
و به نور با لبخند لبخند عطرِ هل
و سُنبل و خنده های از ته دل و من چه خرسند از این احساسم در هرثانیه!
همین که با بوسه ای عریان، به استخاره ای از دیوان زندگی باعشق وا میشوم از پس هردوستت دارمی.
باران کریمی آرپناهی...
متن عاشقانه
دلدار ِمحبوبِ من خدا خودش شاهد است
چراغِ حرارتِ عشقِ من ؛
هر صبح با آفتاب چشمان توست که یاقوت میشود
با دستهای توست که نور بی هوا می رقصد در بی نهایت صبح!
خوش به حال من که چشمانم چنین عریان راز قلبم را می نویسند با بهانه وبی بهانه!
که عشقِ من تنها برای ورزیدن به توست....
متن عاشقانه
آشنای دلم همینکه تورا دوست دارم
و میدانم توام دوستم داری
یعنی بازوان سبز خوشبختی بودنمان را به تملک خویش درآورده ست....
متن عاشقانه
آن چیزی که سهم توست بی هیچ حسرتی برای توست
که تنهایی خیلی وقتها مقدس تر از بودنمان با آدمهایست که در واقع با حضورشان بخودمان بی احترامی کرده ایم بخاطر داشته باشیم ما زمانی برای آدمها عزیز می شویم که دست نیافتنی تر شویم
باید برای نخواستن ها ، نماندن ها ، نبودن های آدمها دستان بدرقه ی بی پروایی داشته باشیم
به آنها نشان دهیم که بودن با ما لیاقت میخواهد و گذشتن از عشق و احساسات پاکمان حماقت محض است، زمان به ما خواهد آموخت که بعضیها عجیب وصله ی ناج...
متن باران کریمی ارپناهی
حضرت ِجانم!
چه دلبرانه مخدر میشوی جهانم را
وقتی با هر نگاهت وجودم را میلرزانی ومورفینِ دوستت دارم هایت را
تزریق میکنی در حافظه ی عاشقانه هایمان....
متن باران کریمی ارپناهی
صاحب ِ قلبِِ من میشوی
آن هنگام که احساسم را با بندِ بندِ انگشتانت به هم وصل میکنی!
همین که شکسته های روحم را با مُهر قلبت به رنگ ِمِهر آغشته میکنی!
آنجا که با انگشتانت،
موهایم را شانه میزنی و خستگی های عالم را، دکمه دکمه از تنم در می آوری!
وقتی طرحِ لبخندت آفتاب را به سمت ِ پنجره ی وجودم جهت میدهد!
و منطق ِجغرافیا را زیر سوال میبرد!
میبینی عشق جان
اینجا هیچ رهگذری
توان رد شدن از بن ِبست رگ هایم را نخواهد داشت مگر تو!
منو تویی که ه...
متن باران کریمی ارپناهی
یاس ها و مریم گلی های
باغچه ی سرزمین "صبح "چه دلبرانه ،رایحه ی خوش ِبودن را دست به دست باد میدهند
و با کرشمه؛ گره از چین و شکن پلک ها، باز میکنند ،وقتی ک تو با عشق ب زندگی "سلامی دوباره میدهی☆...
متن باران کریمی ارپناهی
و تویی که به شمار روزهایم
در من ریشه داری!
پس چگونه با اینهمه باران درباغچه ی چشمانم جوانه نمی زنی؟...
متن باران کریمی ارپناهی
بی نظیر جان!
این خیال خوب توست که
بهانه ای میشود از برای لبخندهایم؛
در تمام عاشقانه هایی که تجویز میکنی در هر نسخه با یک نگاهت از برایم؛
عمیق و واقعی!...
متن عاشقانه
توصیف نشدنی قلبم
آواز طبیعی پرندگانِ چشمانت قلقک می دهند هر صبح خواب را از چشمانم!
درست آن هنگامی که با رَدِ نگاهت برگونه هایم لبخند می کشی و زندگی را قطره قطره جاری می شوی به زیبایی در جانِ آغوشم!
وآرام آرام در حیاط خلوت گوش هایم آواز دوست دارم هایت را پخش میکنی....
متن باران کریمی ارپناهی
دانستن الفبای عاشقی اصالت میخواهد!
افسوس که این روزها لقب عاشق میدهند به هرکسی که آمد وچند صباحی لاف عاشقی زد و نمک ِعشق خورد و نمکدان احساسی را شکست!
اینان درواقع دروغگویانِ نمک نشناسی هستند که بزودی در دنیای هوسهای رنگارنگشان نمک احساس بیگناهان ساده دل، بدجور چشمان زندگیشان
را کور خواهد کرد....
متن باران کریمی ارپناهی