سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
می روم بی تو از این شهر خیالت راحتمی کنم با همه کس قهر خیالت راحتتا نیاید به سرم فکر تو حتی حتمآمیخورم کاسه ای از زهر خیالت راحتعلی اکبر اسلامیان بیدل خراسانی...
بیا با هم قدم بزنیمدرمیان افکارمانخیالت راحتقبل از آمدنتمغزم را آسفالت کرده ام...
تو خیالت راحت گوشه ی دِنجِ دلم تا ابد میمانی️️️️...
یکی باید باشداز جنس توپر از آرام، پر از عشق پر از سکوت محکم بغلم کندو آرام در گوشم بگویدخیالت راحت من خیال حضورت را به دنیانمی فروشم️...
تو مرا آن قَدَر آزُردی که خودم کوچ کنم از شَهرتبِکَنم دل زِ دلِ چون سنگتتو خیالت راحت ، می روم از قلبت...
دیوانه جانم??!حتی اگر مهر هم برود!مهر تو آنچنان... عمیق بر دلم نشستهکه هیچ مهری، هیچ صدائی، هیچ حرف عاشقانه ای، هیچ آغوشی، برای من جز توووووبه دل نشستنی نیست!خیالت راحت....
خدا را که دارمانگار کسی دستی به قلبم می کشدانگار کسی می گوید خیالت راحت؛من هستم ...و من تمام دلشوره هایم رامی سپارم به باد...
نمیدونم چرا هر وقت یکی بهم میگه خیالت راحت استرسم بیشتر میشه...