من عشق می خواهم فقط، یک عشق معمولی دلتنگ باشم شانه ام باشی، همین کافی ست
آغوش من دروازه های تخت جمشید است می خواستم تو پادشاه کشورم باشی آتش کشیدی پایتخت شور و شعرم را افسوس که می خواستی اسکندرم باشی این روزها حتی شبیه سایه ات هم نیست مردی که یک شب بهترین تعبیر خوابم بود مردی که با آن جذبه چشم رضاخانی ش...
کوه من گریه نمیکرد و نمیدانستم کوه ها اشک ندارند،فرو میریزند