عطر عجیب نرگست،پیچیده در تنهاییم در بهمن آغوش من ،حس بهارانی بیا
آغوش من دروازه های تخت جمشید است می خواستم تو پادشاه کشورم باشی آتش کشیدی پایتخت شور و شعرم را افسوس که می خواستی اسکندرم باشی این روزها حتی شبیه سایه ات هم نیست مردی که یک شب بهترین تعبیر خوابم بود مردی که با آن جذبه چشم رضاخانی ش...
مرز ها را بسته ام احساس امنیت کنی با خیال راحت از آغوش من لذت ببر
آهوی من کجای تنت از شب بازمانده است که راه را گم کرده ای؟ آغوش من دیگر انسان نیست و تو می توانی از خطوط تنم خانه ات را پیدا کنی و به جای در، حرف بزنی
. بیا نگارا بیا در آغوشِ من..
آغوش من شهری است آرام که فقط ️ تو ️ شهروند درجه یک آن هستی ️️️
آغوش من و عشق تو و لحظه ی دیدار رویای قشنگیست اما شدنی نیست
خوشا آن شب ها که که تا آغوش من پرواز می کردی برایت شعر می خواندم ، برایم ناز می کردی .
او که در آغوش من می گفت دنیای_منی ترک_دنیا کرد و من در کار دنیا مانده ام
تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار مستی ات با بغلت هر دو گناهش با من
غم انگیزترین نقطه دنیا آغوش من است ... وقتی بی اندازه جای تو در آن خالیست ! ️️️
آغوش من، فرودگاه فرودهایِ اضطراریِ توست! ️️️
مرغ عشق منی و جای تو ،️ آغوش من است...!
هیچ می دانی ؟ تا تو در آغوش من گل نکنی این بهار، بهار نمی شود …
من از تمامِ صبحهایم فقط همانی را به یاد دارم که تو در آغوشِ من لبخند میزدی و گرنه باقی طلوعها همگی شباند بی تو ...
یک روز خسته از راه مى رسى و جز آغوش من برایت پناهى نیست ...
تو بیا ... مست در آغوش من و دل خوش دار ... مستیَ ت با بغلت هر دو گناهش با من ...!!️ ️️️