متن ریحانه کهنوجی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ریحانه کهنوجی
اوایل فکر می کردم فاصلمون زمین تا
آسمونه . . .
تو اون ماه آسمون بودی که همه شیفتش
بودن، منم یه آدم معمولی که از ماه فقط
می تونه انعکاس رنگ نقره ایش رو توی
دریاچه داشته باشه!
تا اینکه یه روز وقتی با نگاه نقره ایت
تماشام کردی...
سال هاست هر صبح خورشیدِ آغوشت بر تنم طلوع می کند؛ در آشفتگی ها، سینه ات امانت دار اشک هایم می شود و به هنگام شادی، بازوانت شنوای خنده هایم.
شب هنگام که می رسد اما چشم باز می کنم. دلتنگی ها را به سینه ام می سپارم، دستانم را...
شیب دلم به سمت تو کج شده است؛
هر راه گریزی از این احساسات
تهش به عشق تو منتهی می شود!
- ریحانه کهنوجی
آغوشت قدر مطلق من است؛
با هر حالی که داخلش شوم
به هنگام خروج . . .
لبریز از حس مثبتم :)
- ریحانه کهنوجی
شکوفه های بهار سر تعظیم فرود
می آورند در برابر لطافت لبخندی که
روی صورتت کاشته می شود!
نوازش تابستانِ آغوشت گرما را به
یخبندان قلب سردم می بخشد!
زیبایی رنگ های پاییزی به هنگام رقص
برگ ها در خزان را درخشش رنگ
مست کننده چشمانت دو چندان می کند!...