متن زهرا سراجی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زهرا سراجی
من یک متضاد هستم.
متضاد ها همیشه به قدرِ کافی مورد قضاوت قرار میگیرن.
متضاد هایی که نماز میخوانند،
اما پوششِ آنها متفاوت است.
متضاد هایی که مداحی گوش میدهند و آرام میشوند اما درکنارش هم آواز میخوانند و ساز میزنند.
متضادهایی که متعصب اند روی اهل بیت،
اما بقیه...
سلام،!
خوب فکر میکنم خیلی وقته چیزی ننوشتم...
زندگی میگذرد و درد و غصه و غم و شادی و....
تمام اینها هم میگذرد و فقط تو میمانی و بس...
آنقدر خسته ایم که حوصله ی شرح دادنش نیست:)
حوصله ی شرح دادنِ تمامِ اتفاقات ناگوار و دردناک.
حوصله اش نیست.
کاشکی میشد
به این دروغِ شیرین
پایان داد!
دروغی شیرین به نامِ عشق....
:)
زهرا سراجی.
دیدید چقدر شیرینه!؟
چک کردن اینکه کِی آنلاین بوده..
هر دقیقه نگاه کردن پروفایلش
دوباره بری از اول چتای قبلی رو با ذوق بخونی و هر چند ثانیه لبخند بزنی با خوندن پیاماش:)
و اما
دیدید چقدر تلخه!؟
اینکه کنارت نیست....
اینکه احتمالش هست اون اصلا به تو فکر نکنه!...
برگ های پاییز آرام آرام میریزد....
برف آرام آرام روی درختان بدون برگ می نشیند....
بهار شد.....
شکوفه ها آرام آرام باز میشوند
و همه اینها در نبود تو گذشت!:)
و من در حسرت قدم زدن با تو در هوای پاییزی ماندم....
و من در حسرت برف بازی با تو...
یک نفر در خیابان میرقصید....
زنی مدام در خیابان اشک میریخت...
پسری فریآد میزد....
دختری فریآد هایش را خاموش کرد!
همه ی ما به طرزی درگیریم با این دنیای پوچ!
زهرا سراجی:)
با یک لیوان چای هم می شود مست شد!
فقط او باشد:)!
می شود در چشمانش نگاه کرد و مست شد...
می شود موهایش را نوازش کرد و مست عطر موهایش شد.....
حتی می شود از گوش دادن صدایش هم مست شد.....
فقط آنقدری که عاشقش هستی عاشقت باشد باشد!:)
و بافتن موهای زنان یک کارِ مردانه است!:)
موهای محبوبِ خود را ببافید:)!
و تمام .
زهرا سراجی.
بگذارید کمی از احساسات دختران برایتان بگویم!؛)
دختران وقتی گریه می کنند
آنها نیازی به دستمال برای پاک کردن اشک هایشان ندارند!
آنها نیازی به خوردن آب قند برای خوب شدن حالشان ندارند!
آنها فقط نیازی به یک آغوشِ امن دارند!
آغوشی امن و آرامش بخش!
آنها نیازی به صحبت...
آری! مردم این شهر نمیدانند عشق چیست!
آنها نمیتوانند حس کنند گرمای عشق را.....
آنها نمیتوانند تماشا کنند زیبایی عشق را....
وقتی که هر روز به یک نفر دل میدهند!
وقتی که هر روز از نظر خودشان هر دقیقه یا بهتره بگویم هر ثانیه عاشق انسان ها میشنوند!
عاشق انسان...
محبوبِ من!
میدانم روزی دگر
در همین هوای پاییزی
در همین نم نمِ باران
در همین ثانیه های بی ارزش
در همین شهری که مردمانش از اول
نمیتوانستند عشق را درک کنند!
میدانم
روزی می آیی:)!
فقط ترسم از این است که
دیر بیایی!
ترسم از این است که بشود...
دلبرِ خجالتی؛)
بوسه را با ناز میدهی؟
نامسلمان!
یک بوسه ز تو خواستم
آنقدر ناز کردی
آنقدر سرخ شدی
دگر پشیمان گشتم:)!
گفتم به تو حداقل بگذار جایِ لَبَت بر روی دستت یک بوسه زَنَم!
از خجالت دست هایت را زیر چادر کردی و رفتی!
زهرا سراجی.
سلام بر صدای پر بغضت!
سلام بر حالِ طوفانی ات:)
سلام بر تو ای خسته ی پریشان:)!
زهرا سراجی.
داستانِ تو:)
دلبرم!
داستان دست ها را شنیده ای!؟
همان دستان معروف....
که وقتی در دستان من است
دیوانه میشوم!
دگر نمیتوانم مثل قبل عادی زندگی کنم!
دلبرم!
داستان چشم ها را چطور!؟
آن را شنیده ای؟
شنیده ای وقتی در چشمانم زل میزنی
دیوانه میشوم!؟
از خود بی خود...
دلیار تو هستم من!:)
دلیار=دلباخته کسی....
زهرا سراجی.