پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دل آبستن یارهوسباغ بهشتی داشتکه دگرسیب نداشت...
می شکندروزه ی دلبه تلنگری...
چشمانتباواژه ها درگیرم کرده اندحق مطلب را ادا نمی کنند...
میان موج موهایتگم کرده امموج صدایت را...
بهاربساطش راگستراندهدرختانمشتری پروپاقرصششکوفه می خرند...
جریمه ی جمعهصدباردرس دلتنگیباخط خوش...
محول می شودجمعهاگرباخنده ای شیرینبه رویایم بیایی...
هفت سین زندگی ام یک سین کم دارد* سایه ی سر پدر *...
احوال اسفندچه بیمارگونه استانگاربخت دختر بهار رابسته اند...
موهای کودکش می بافتآرزوهایشبرآن گره می زدمادر...
خیالت را سوزانده امامان از دودش...
درسرزمینمزنانبه اسارت دست مردانیدرآمده اند به نامتعهد...
بهمن هم آمدمدفون نشدندخاطراتت...
دلبری ودلفریبیجامه یرزم توبود...
اول شدممدال عشق برگردنمآویختآزمون دلدادگی...
من دلبسته ی نگاهش بودماودل ازمن بسته بود...
هفت روزهفته دلگیرماماجمعه هاچشم گیرتر!!!...