عاشقم، با همه وجود عاشقم شعرم، شراره ای است که در خاطره ها پرتاب می شود در هر بار خواندنش، عشقم بیشتر فرو می روید هر بیت آن مانند یک ترانه زیبا، به دل می شیند شعرم، شیرینی و تلخی را در آغوش می کشد در دشت عشق، میان گلها...
ذوق شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد...