متن طاهره عباسی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات طاهره عباسی
مه من،جان دلم،عمر و هوای قلب من
.
آنقدر رنجیدم از تو که نمانده هیچ امیدم به جهان
.
لااقل یک سر بیا تو بر سر این قبر من
.
.
.
طاهره عباسی نژاد
اصلا دل من هیچ...
کاش رحمت به دل بی کس نیمکت آید
که پس از ما،تمامش پر خالی می شود...
.
.
طاهره عباسی نژاد
پارت ششم داستان تیره ترین تبصره(طاهره عباسی نژاد)
.
.
.
آهیل کلافه چند قدم دیگر عقب رفت و با لحن بغض آلودی گفت:«نه.خطا نکردی.مردونگی کردی نجاتم دادی پسر عمو؛دستت هم درد نکنه اما الان ازت می خوام که فقط بری.تو رو به جان «گل بی بی» برگرد و هر...
پارت پنجم داستان تیره ترین تبصره(طاهره عباسی نژاد)
.
.
.
نه جرعت تکان خوردن داشت و نه توان دفاع کردن.اشک هایش این بار نه از غم که از ترس باریدن گرفته بودند.همان دو گرگ جوری نگاهش می کردند که به اندازه دو صد گرگ می ترساندنش.جوری که انگار فقط...
پارت چهارم داستان تیره ترین تبصره(طاهره عباسی نژاد)
.
.
.
آهیل خرامان خرمان قدم برمی داشت اما در آن خرامان خرامانه ها خبری از خِرمن ناز و کرشمه نبود.خرامانه های دخترک از خرابه های قلبش نشأت می گرفت.خرابه های قلبی که جان پاهایش را میگرفت و تند تر رفتن...
پارت دوم داستان تیره ترین تبصره(طاهره عباسی نژاد)
.
.
.
خلاصه هر چه که بود آهیل از قبر بیرون آمد اما دریغا که این تازه اول ماجرای تلخی بود که ناخواسته به سرنوشتش گره خورده بود.ماجرایی که معلوم نبود دخترک را تا کدام نا کجا آبادی با خودش ببرد....
سکته بهانست..
بگو علت مرگ را چیز دیگری بنویسند
بنویسند میخواست درهای قلبش را ببندد تا یار نرود
بنویسند علت مرگش ترس هجرت یار بود و بس...
نوشته های این سنگ روی تنم سنگینی میکند.
دیگران نمی دانند؛اما دلبرا،تو برو در گوش فلک جار بزن علت مرگم را.
بگو که سکته بهانست.
بگو که خواستم درهای قلبم را ببندم تا تو نروی.
بگو و بار این دروغ را از تابوتم بردار.
بگو که رگ هایم را از...
چه تلخ است شرمساری کبیر از جفای صغیر...
چه سخت است رجعت حرف اُلفت از شهوت کُلفت...
آه که چه بد غلامانی بودیم که حرف خالق را به شهوتی زود گذر برگرداندیم و با پاره ای از روحش با تمام وجود گناه کردیم و هر چه گذشت از شرافت دورتر...