تو باعث زایش گل خورشیدی تا صبح ز باغ زندگی گل چیدی تو گرچه شبی ولی سپیدی یلدا یادآور شادی و صفا چون عیدی
تو گرچه بلندی و سیاهی یلدا یادآور خاطرات و آهی یلدا تشبیه تو را کنم به گیسوی نگار پر پیچ و سیه ولی،تو ماهی یلدا
دس به دسأدأم پئییز رأشی راش دارؤن صف دبۊستن را دیمأ یالمنگأ فرش برگردان: دست در دست جاده ی پاییز نهاده ام/درختان راش/به صف ایستاده اند/کنار راه/فرشی از رنگین کمان
باد گرم وزیدن گرفت ماسکهای کاغذی در آسمان به پرواز در آمدند دلهای ما آتش گرفت(داغ شد) کرونا مُرد!
ای شهسوار عاشق ققنوس سان ما وی بلبل نغمه سرای خوش بیان ما با ربنای تو همه رفتیم تا فلک ! بر تر ز لحن تو نیامد در زمان ما
گفتند رفته ای ولی باور نمیکنم ای مونس و فرمانروا ، آرام جان ما هستی همیشه ساکن قلب شکستگان حتی اگر روزی نباشی در میان ما
طلوع کن میان لبهای سردم تا پاشویه کنم چشمهای تبدارت را! کنتراست سرد و گرمی دارد لبهای سرد من با هارمونی چشمهای گرم تو!
ایکاش عاشقانه با من بمانی ای عشق تو در هوای عشقم من در هوای عشقت!
در تاریکی نشسته بودم در خودم فرو رفته بودم مانند مرغی که نیوکاسل گرفته! تکان داد نور آسمانی تو مرا