شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
بعد از عقد رفتیم برای شامشام ما دوتا را توی یک اتاق تزئین شده گانه گذاشته بودند!چند نفری آمدند و برایمان آرزوی خشبختی کردند و رفتندتنها که شدیم...به چشمانش نگاه کردمچشمان سیاه و ابروان کشیده ای داشت!به دقت تمام اجزای صورتش را نگاه کردم!جزئیات صورتش زیبا بود...او هم با دقت فراوانیمثل اینکه بخواهد ببیند چیزی که خریده سالم است یا ایراد و خراش دارد به من خیره بود!!به تمام اجزای صورتم...لبخند ملیحی زدم.لب های بهم چسبیده اش را ب...
رو به سوی تو می گردانممثل گل های افتابگردانخورشیدم که باشیوکیل تمام شعرها می شومتا به عقد تو در آیند!...
الهی دوستیمونتا ولنتاین سال بعد به روز عقد مون تبدیل شهولنتاین مبارک عشقم...
بعد از عقد ،گذشته ی همو فراموش کنید هر چی که بوده و نبوده...
صدایش سوز غریبی دارد که بند دل را پاره می کند. می گوید ده ماه است که عروس شده، هشت ماهی می شود که به تهران آمده. جز نانوایی سر کوچه و سوپری محل جایی را بلد نیست. اولین بار یک هفته بعد از عقدکنان شان کتک خورده. مادرش که فهمیده گفته نگرانی ندارد، زیر یک سقف که بروید خوب می شود. فردای روزی که زیر یک سقف می روند باز کتک می خورد، هفته هاست که کتک می خورد. به گفته خودش حساب و کتاب روزهای کتک خوردنش از دستش دررفته، تنها چیزی که خوب یادش مانده این است ک...
نیا بارانزمین جای قشنگی نیستمن از جنس زمینم خوب میدانمکه گل در عقد زنبور استاما یک طرف سودای بلبلیک طرف بال و پر پروانه را هم دوست میدارد…...