مرده آن نیست که در قبر و کفن خوابیده لحظه ای بی تو مرا حال هزاران مرگ است
تمام قافیه هایم فدای آمدنت بیا ردیف کن این جمعه های درهم را
به دست خود شده ام من اسیر و زندانیت تمام دار و ندارم فدا و ارزانیت . به پاگشای تو در شهر از همان دیشب به صف شدند همه تا شوند قربانیت . به رغم حالت آرام و سر به زیرت باز به هم زده ست جهان را عبور طوفانیت...
مثل موصل شده اشغال دلم در دستت عشق، بی رحم تر از داعش و تکفیری بود
اینجا تمام فلسفه ها آخرش عشق یکیست با عشق تا به عشق و ز عشق و برای عشق جز عاشقی هوای دگر در سرم نبود اصلا تمام دار و ندارم فدای عشق
تسبیح هم کلافه از این استخاره هاست دعوای عقل و عشق چه بالا گرفته است