متن علی مولایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات علی مولایی
ازجیب اندوه
سر برنمیدارد
پدری
که چشمهایش
پشت پرده ی شرم
پاشویه می کند
اندوه نورس را
علی مولایی
بوسه هایت
آخرین طبیب است
به بهانه ی عیادت بیا
چیزی نمانده است
که ازدهان بوسه هایت بیفتم
علی مولایی
رایحه ی لیمو
فضای آغوشم را
پرکرده است
به گمانم
در شبِ پیراهنت
به بار نشسته اند
لیموهای نوبرانه
علی مولایی
دل از آهن کرده اند جاده ها
به مقصد هم که برسند
خط عوض می کنند
علی مولایی
خوشه خوشه
هنوز
چشمم جاده ای را می دَوَد
که غبارش
همسفر تو
وانتظارش
مال من شده است
آهنگ نگاهت
نا موزون شده است
کدام دشمن دوست نما
بر شاخه ی باورت
سنگ انداخته ...
✍️ علی مولایی
پنهان کن ترس را
برگودی سینه ات
مرا به بازویت بپیچ
ازسرخواب پریده ام
ترس زیردندانم میلرزد
علی مولایی
سپکو
به بغض شهریار سوگند
برثریای نگاهت
چنان آشفته ام
که پشت خیزاب ها
لبخوانی می کنم
بغض ماهی را
علی مولایی
درد های خمار
زیر پوستم
خمیازه می کشند
آن هنگام
که داروهای تازه کار
خون رگهایم را
می مکند
علی مولایی
گوشه نشینی ام را
مپرس
گیر کرده ام
به گوشه ی نگاهی
علی مولایی
شانه های خاکی
خستگی هایم را
به حاشیه می کشند
جاده تند پیچده است
پاهایم ازدستور
شانه خالی می کنند
علی مولایی
ریشه های ما
به پینارِوطن بود
نادان ها
سنگ به شاخه ها
می زدند
علی مولایی
خوشه خوشه
شاخه های ما
تبرهای بی ریشه را
گردن نمی گرفت
زبان موریانه
چرب بود
علی مولایی
گلویم را
بغضی قورت داده است
درگوشه ی شب
دستهای خیسی
گریه ام را پاک می کند
تا قطره قطره
پایین بروم
ازگلوی اشکها
علی مولایی
قناعت میکنم
بربوسه ای از کنج
لب هایش
که شال گردنش
بسته است راهم
برگلویش را
علی مولایی
خرابم
بیخودی
لالم
زبانم
دست نمی گیرد
زمن تا موبه مو
با تو بگویم
درد
دلهارا
علی مولایی