متن سپکو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سپکو
شعر
چگونه شعر کنم
قاف غزل هایم را
درتنگنای بی هم نفسی
وقتی که بی تو بودن ها
سایه به سایه
تعقیب می کند
بندهای شعرم را
شعر - سپکو
مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
تهمینه ی کدام سمنگانی
که رستم دل را
به زانو درآورد
کرشمه های
تهمینه ی نگاهت
علی مولایی
سپکو
پنهان کن ترس را
برگودی سینه ات
مرا به بازویت بپیچ
ازسرخواب پریده ام
ترس زیردندانم میلرزد
علی مولایی
سپکو
صحرا
آهای دخترک صحرا
چشمان آهو تبارت
رام سیاه چادر کدام ایل اند
که اینگونه
دلم را
صحرا نشین کرده است
علی مولایی
سپکو
دردهای تازه
عصای فرسوده را
به تمسخر گرفته اند
که مدت هاست
بامن دست به دست می کند
دردهای کهنسالم را
آه
که می نالم
ازجان سپردن جنگل
در نقشه سبز زمین
طاقتی نماند
زبانه های درد را
میان آه بی ترانگی اندیشه ها
-شعر -سپکو
-مهدی ابراهیم پور عزیزی (نجوا)
@mhediebrahimpoor
خیمه
خیمه زد
اولین نگاهت
پشت دلشوره های بی پناهم
تا در آغوش گیرد
دردهای خفته ام را
در خیمه ی خیال
🌸🍃🌸🍃🌸
-شعر -سپکو
- مهدی ابراهیم پورعزیزی (نجوا)
چه روزها
باحسرت گذشت
درخانه باغ آرزوهایم
پا به پای
روزهای بی سرانجام
-مهدی ابراهیم پور عزیزی (نجوا)
-شعر -سپکو
@mhediebrahimpoor
آسان
چه آسان می شود
ازیادها رفت
وقتی آستانه بوسیدنت
سر به طغیان می زند
آسان تر از عقربه چشمانت
-مهدی ابراهیم پورعزیزی (نجوا)
-شعر -سپکو
@mhediebrahimpoor
اشعار سپکو مهدی ابراهیم پور عزیزی (نجوا ):
چه بی صداشکسته ام
پابه پای قصه هایی که،،،
مرور می کرد
یکی بود ویکی نبود را
درشب های سرد بی کسی...!
مهدی ابراهیم پورعزیزینجوا
@mhediebrahimpoor
بهشت را مهمانم
در چشمان تو !!...
ابراهیم پور عزیزی نجوا
@mhediebrahimpoor
زخم
زخم خورده ام
ازعالم وآدم
با رفتنت
تکیه که هیچ
دست بزنی
ویرانم
زیر زخم های هذیانگو
مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
شعر -سپکو
T.me/ebrahimpourazizi
دست
دستانم تو را می خواند
همدوش با سجاده مادر
آنگاه که به آواز در می اید
ربنا لا تزغ قلوبنا
میان دستان تشنه ام
مهدی ابراهیم پور عزیزی (نجوا)
شعر سپکو
http://T.me/ebrahimpourazizi
چه غصه هایی بامن قصه نساخت
پای عمری که سرشد
در بازار آرزوهایم
وقتی فریاد می کشید...
شب
چگونه هرشب
ببافم
رشته ی آسمان تنم را
وقتی نیشخند ماه
می خشکاند خوابم را
در پستوی شبهای رویایی
مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
شعر سپکو
https://t.me/mhediebrahimpoor
امان
امان از بودو نبودت
در قصه شبانه ام
وقتی وسوسه حضورت
دل یخ را آب می کرد
پشت غصه هایی که می برید
امان هر بی پناه را
مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
شعر -سپکو
https://t.me/mhediebrahimpoor
زیبا
با تو چه زیبا شد
ردگام های پر بهانه ام
زیر باران
در قرار پشت پنجره
وقتی ورق می زدم
آلبوم عاشقانه هایم را
بیاد زیبای خفته شهر
مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
شعر سپکو
زخم
چه زخمی می زند گاهی
رد پای نگاهت
روی رویاهای رنگینم
در امتداد حادثه ای
که خانه کرده است
درپاشنه زخم هایی که نشمرده ام
مهدی ابراهیم پور عزیزی نجوا
شعر -سپکو
فریاد
فریادی به گوش میرسد
برای رهایی دلتنگی ام
کنار خطوط پاره شده جاده ای
که بوی آشنایی هر غریبه ای را
برای مسافری جامانده
فریاد می زند
مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
شعر -سپکو
https://t.me/mhediebrahimpoor
حال
از حالم چه می دانی
میان غربتِ نشسته
بر روزهایی
که قلمِ کسی
درد رقصیدنم را
درحال هیچ غزلی هاشور نمی زند
مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
شعر-سپکو
https://t.me/mhediebrahimpoor
شب
چگونه چشم بردارم
از پرواز به تاخیر افتاده ی پرنده ای
که درهجوم شب
دیوانه وار
در آغوش می کشید
چشمانِ از تب جنون وانشده را
مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا
شعر -سپکو
https://t.me/mhediebrahimpoor