پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
با مزرعه هایِ سبز از ترانه می آیم لبخندزنان، به شوق گرم خانه می آیمبا خاطره ها، کنار رود و چشمه می رقصماز آینه تا طلوع، بی بهانه می آیم یک دشت شکوفه چیده ام برای دستانت در خواب نجیبِ ماه و هر جوانه می آیم این بار به شکل قاصدک، به شکل یک آواز مثل غزلی که هست عاشقانه، می آیم یک کلبه برای ما دوتا بس است از دنیا با دغدغه ی عزیز آب و دانه می آیم ای نیمه ی بی بدیل من! سلام بر اسمت! یک روز برای فتح این زمانه می آیم خ...
هرچند دنیا خالی از غم نیست خانم! دیوار شادی هاش محکم نیست خانم...تنها تویی! تنها تویی دلگرمیِ منغیر از تو دیگر هیچ یادم نیست خانموقتی دلت می گیرد از بغضم، بدان که: آدم بدونِ درد، آدم نیست خانم! من روح کوهم با غرور خود، همان کهدر اوج زخمی بودنش خم نیست خانم!هر آدمی یک جا به شدت خسته بودهچون زندگی، جنگی منظم نیست خانمگاهی به روی دامنت سر می گذارمجز خنده هایت گاه مرحم نیست خانم! با من بمان این نبضِ «اکنون» را به گ...
نکند عاقبتِ قصه ی ما بد باشد! سر راه من و دستان تو یک سد باشد نکند اِنَّ مَعَ الْعُسرِ نباشد یُسْرانکند جای خوشی، غصه ی بی حد باشد نکند بوسه ی ما سوژه ی مردم باشد نکند شانس در این عشق نخواهد باشد نکند راست بگوید پدرت، در آخر شبِ طوفانی یک فاجعه مقصد باشد نکند دست تو در دست کسی جز من... نه! نکند فال من آن شعر که آمد باشدنکند یک نفر از راه بیاید روزیهمه ی ترس من این است که شاید... باشد...نکند عشق نخواهد که تو با...
بگو از این منِ دل خسته ی شاعر چه می دانی؟ گرفتارم به دردی که ندارد هیچ درمانی! هزار اندوه در دل دارم اما باز می خندماگر در گریه خندیدی بدان بدجور ویرانی! نگو از گل! نگو از باغ! من تفسیر پاییزمکه روحم مانده در هر کوچه ی دلگیر و بارانیتمام عمر را حسرت کشیدم، سوختم چون شمعشدم بغضی که می بینی! شدم شعری که می خوانی! چه شب هایی که ما با ابر باریدیم تا فردامن و این آهِ سرگردان، من و این زخمِ پنهانی...برایت ای که عمری خار بو...
از اولِ این قصه تو هم باخته بودی...در باورت از عشق چه ها ساخته بودی! گفتی که چرا آخرش این شد؟ به تو گفتم: با مُهره ی سرباز دلت تاخته بودی! گفتم که... فریب است! فریب است! فریب است! رفتی و ندانسته و نشناخته بودی...ویران شدنت این همه! تاوان بزرگی ست! از سادگی ات بود که پرداخته بودی! ای یوسف ایرانیِ دلسوخته ای کاشخود را تهِ این چاه نیانداخته بودی! ▫️شاعر: سیامک عشقعلی...