پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
با مزرعه هایِ سبز از ترانه می آیم لبخندزنان، به شوق گرم خانه می آیمبا خاطره ها، کنار رود و چشمه می رقصماز آینه تا طلوع، بی بهانه می آیم یک دشت شکوفه چیده ام برای دستانت در خواب نجیبِ ماه و هر جوانه می آیم این بار به شکل قاصدک، به شکل یک آواز مثل غزلی که هست عاشقانه، می آیم یک کلبه برای ما دوتا بس است از دنیا با دغدغه ی عزیز آب و دانه می آیم ای نیمه ی بی بدیل من! سلام بر اسمت! یک روز برای فتح این زمانه می آیم خ...
جهل، پیرت می کند! شاید بدانی بهتر است...کسبِ فهم ای دوست در اوج جوانی بهتر استگاه بنشین پایِ زخم دردمندان، ماه من!از عبوری بی تفاوت، مهربانی بهتر استعاشق نور حقیقت باش و با دنیا بجنگ!پای باورهای خود، محکم بمانی بهتر استدارِ دنیا «رایگان» هرگز نمی بخشد به تو گرچه سختی می کشی اما «گرانی» بهتر استهرچه می بینی در این دنیا تویی، پس خوب باش!خوب بودن های ما با بی نشانی بهتر است«سیامک عشقعلی»...
این خانه! عطرِ گرم نان! زیباست...آیینه یا آن سرمه دان! زیباست...عاشق که باشی زندگی خوب استعاشق شدی، عاشق بمان! زیباست...آغاز شد زیبایی از اسمت خانم! شعرم را بخوان! زیباست...گیسوت، شب را در خودش حل کرد ماهم تو باشی آسمان زیباست! حوا شدی تا آدمت باشم اصلا تو باشی این جهان زیباست! پرسیده بودی: شعر یا معشوق؟حسِ حسادت در زنان زیباست! من پای عشقت زخم ها خوردم...دقت کنی جنسِ گران زیباست! «سیامک عشقعلی»...
از کنار خوابِ من رد می شوی ذهن من باغِ تبسم می شوداین جنون آن قدر می گیرد مرا صبح، حالم حرفِ مردم می شود! گاه گاهی اشتیاقِ دیدنتدر وجودم بی قراری می کند می رسی، چون موج می پیچم به خود ناگهان وقتِ تلاطم می شود! گاه با عطر و هوای بودنتمی نشینم پای شعر و واژه ها کاغذم پر می شود از اسمِ تواین حواس لعنتی گم می شودگفته بودی: عشق، یک بیماری است هیچ درمانی ندارد جز وصال در تب و تابی که مثل آتش استشعر من برعکس، هیزم می...