متن سیامک عشقعلی شاعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سیامک عشقعلی شاعر
شده جمعی به تو دیوانه بگویند هرروز؟
شده در خلوت خود گریه کنی با دیوار؟
شده یک شهر ندانند چه دردی داری؟
شده هرلحظه بمیری وسط این تکرار؟
«سیامک عشقعلی»
قراره من و تو اقیانوس شیم
غبار آینه هارو پاک کنیم
خیلیا مارو به هم نشون می دن
قراره من و تو کولاک کنیم!
رفیق روزای سخت بی کسی
وقتشه دست تووی دستام بذاری
قول بده همیشه محکم بمونی
قول بده خسته نشی کم نیاری!
رود تا وقتی که رنگ...
کنارت سبزم از لبخند و بوسه
نمی شناسم غم و دلواپسی رو
من انقد دوستت دارم که چشمام
نمی بینه توو دنیا هیچکسی رو!
سیامک عشقعلی
از روزهای سخت می آیی همیشه
تفسیر کوهی! روح دریایی همیشه
با زندگی و قصه اش در جنگ بودی
خورشید را با زخم های خود سرودی
طوفان غم زد در خودت گاهی شکستی
گاهی تو هم با بی کسی از پا نشستی
آیینه ای فریاد می زد حسرتت را
بر...
یک عمر از ترس و عذاب گور گفتی
با فهم و با ایمان خود هی زور گفتی
جز هرچه خود می خواستی را زشت دیدی
بر روی باورهای مردم خط کشیدی!
با اسم حق کُشتی کسی را در سکوتش
مادر به بغضی بی صدا؛ دختر... سکوتش...
در منطقت احساس را...
دیدی خدا با قصه ی ما مهربان بود!
دیدی قفس یک راه سمت آسمان بود!
دیدی برای ما چه خوابی دیده بودند!
بی رحم ها پرهای ما را چیده بودند!
دیدی تو را از من جدا کردند آن ها!
با ما دورو بودند! نامردند آن ها!
یادت می آید دوست...
هی می زنند آتش زخمی به جان ما
می سوزد از همین غمِ بد استخوان ما
گاهی اگر غریبه به ما زخم زد چه باک
ما را نمی کشند مگر، دوستانِ ما!
▪️شاعر: سیامک عشقعلی
سلام از من به دشت کربلای عشق
منم عباس! مرد باوفای عشق!
سلام از من به مشک و نهر پر از خون
دوباره عشق لیلا شد و من مجنون
سلام از من به لب هایی که خشکیدند
به طفلانی که مثل بید لرزیدند!
سلام از من به آن گهواره ی...
جنگ قصه ی ماست در تکرار
می خوریم به اولین دیوار
دخترم! به خدا زندگی زشت است
روز خوب دروغ بود انگار...
◾شاعر: سیامک عشقعلی
مثل یک سکوت در شبی شلوغ می مانی
مثل درد، بغض، گریه، بی دروغ می مانی
دختری که دید اشک های دفترت را گفت:
مثل شعرهای مادرم فروغ می مانی...
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
شده در کوچه ی باران زده آشوب شوی؟!
به صلیب غم یک خاطره مصلوب شوی؟
شده با یاد کسی در تب و شب گریه کنی؟
و نبینند و بخندی و خودت خوب شوی؟!
و چه تلخ است که با ابر و غزل بغض کنی
بزند رعدِ جنون، سنگ شوی! چوب...
من پیش شما سوختم از بی کسیِ خویش
دیدید مرا چشم بر این حادثه بستید!
یک عهد میانِ من و تنهایی تان بود
رسمی که خدا دید! خدا دید شکستید!
در راه شما هیچ به منزل نرسیدم
از بس که پر از چاه، پر از چاله و پستید!
| شاعر:...
یک روز می آیی که شاید مرده باشم...
تا آخرش هم آدمی هرگز جوان نیست!
دیدی نمی آیی و حسرت می شود عشق
دیدی خدای قصه هایت مهربان نیست!
▪️شاعر: سیامک عشقعلی
خوانده ای شعر مرا هیچ؟ نمی خوانی... نه...
اینکه معشوق نمی خواندت، این یعنی: درد!
من و یک شهر، شکستیم و ندیدی این جا
هرکسی شعر مرا خواند؛ تو را نفرین کرد!
شاعر: سیامک عشقعلی
️
هیچ کسی از ما نپرسید چی شده!
وقتی که ضجه مونو داد زدیم
از زیر سنگ درآوردیم نون
دست به هرکاری دلت بخواد زدیم!
توو صف نفت و کوپن قد کشیدیم
بابامون کار نداشت! پول نداشت!
نازِ رویامونو هیچ کس نخرید
چراغ جادوی ما غول نداشت!
هرکسی به ما رسید...
تنهایی ما قصه ی آیینه و برگ است!
وای از دل آن غنچه که آماج تگرگ است!
یک خنده نصیبم نشد افسوس در این عمر
بی رنگِ خوشی آخر هر خاطره مرگ است!
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
نقش ما را در ازل ایزد به تنهایی کشید
قصه غمگین شد ولی آن را به زیبایی کشید
آه از آن سیبی که آدم خورد با یک وسوسه
رنج آدم ها از آن ساعت به بد جایی کشید
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
تو خندیدی جهان زیبا شد از عشق
دلم آبی ترین دریا شد از عشق
قلم در دست من آمد به اعجاز
و دفتر سمت شعری وا شد از عشق
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
چه معصومانه پاک و مهربانی
بزرگی مثل یک دریا همیشه
خدا بخشید مهرت را به قلبم
تو را من دوست دارم تا همیشه
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
گرفتی دست های خسته ام را
و آغوشت پناه هق هقم شد
چه کردی با دلم؟ آن لحظه انگار
خدا در شکل یک زن عاشقم شد!
⬜ شاعر: سیامک عشقعلی
طوفان رفیق غیرتِ دریایی ات بود
این گوشه ای از قصه ی زیبایی ات بود
یاغی شدی و آسمان را فتح کردی
دیوانگی زیباترین تنهایی ات بود...
◻ شاعر: سیامک عشقعلی
امام رضا (ع)
سلام آقای خوب و مهربونم!
اجازه هست من هم زائرت شم؟
ضریحت رو بگیرم قد عمرم
شده حتی یه لحظه شاعرت شم!
سرم پایینه از بس بغض دارم
منو مهمون آغوشت کن این بار
یه برگم زیر آوار غم و درد
تو این برگو از این پاییز...