متن غزل نئوکلاسیک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غزل نئوکلاسیک
                    
                    
                    به خطِّ ساده ی باران به نام خاک و خدا
و شب به شانه کشیدی سپاهِ عشق و نوا
گلولهها که شکفتند بر اسارتِ دشت
تو مُهر روشنی انداختی به متنِ هوا
چقدر دردِ شقایق به چشمها پاشید
که خون به رنگِ غروب آرمید بی فردا
به غربتِ شطِ اروند،...
                
دکتر سید هادی محمدی
            
                        
            
            
                        
            
        
                    
                    
                    (فصل زباله) 
در قابِ سردِ پنجره، شهری تفاله است
این قصه، غصه ی غمِ پنجاه ساله است
هر برگِ زرد، رزقِ کلاغی گرسنه شد
جنگل، هجومِ ارّه و فصلِ زباله است
در جیبهای خالیِ این دردِ بیچراغ
خورشید، نقشه ی تهِ بشقاب خاله است
فنجانِ قهوه در کفِ کافه کلافه...
                
دکتر سید هادی محمدی
            
                        
            
            
                        
            
        
    در حال بارگذاری...
