متن زباله
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زباله
فـقیرے בر سطل زبالـہ בنبال نان بوב.
و نان בر چنـב قـבمیِ آن בر سطل زبالـہ ے ثروتمنـבے ریختـہ شـבہ بوב.
کاش کاش و اے کاش میشـב این בو را بـہ هم رسانـב،
نان را بـہ فـقیر قبل از ریختن בر سطل زبالـہ،
و فـقیر را بـہ نان قبل از...
پیشانیِ خود را به ریا می سایند
هر سال به خانهِ خدا می آیند
غافل، بغلِ سطلِ زباله هر روز
جمعی زِ سرِ نیاز، غم می زایند
اینجا
یا جای زبالههاست
یا زبالهها!
دوربینم دیگر
عکس نمیاندازد!
میخواهم خزر را
تا کُنم در چمدان
و به جایی
دور از دستِ زبالهها
دور از دستِ رودِ زمان
دور از دستِ زبالهها
سفر کنم؛
به جایی
مثلِ خلوتِ پس از
نقطهی پایانِ یک شعر.