شعر اجتماعی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر اجتماعی
«قامت خمیده»
در غروبی تاریک نشسته بودم.
غرق در افکار.
دلشکسته از گذشته،
دلخوش به آینده.
تکیه کرده به سرو تنهای خانه.
زمستان شده انگار.
صدای قورباغه ها همه جا را پر کرده،
گویی سمفونی غم می نوازند،
و آرزوهایی که در دل رنگ می بازند.
اما مرا به صدای...
به اشک نخبه های در امین آباد سوگند!
به نام هر شهید کشته در راه خداوند!
به آه کارگر! وقتی که خالی ماند دستش،
به نسل ناامید از زندگی و فکرِ لبخند!
به بغض شاعر تبعیدیِ دلمرده و طرد
به شب تا صبح جان کندن برای مزدِ نا چند...
فقط...
هیچ کسی از ما نپرسید چی شده!
وقتی که ضجه مونو داد زدیم
از زیر سنگ درآوردیم نون
دست به هرکاری دلت بخواد زدیم!
توو صف نفت و کوپن قد کشیدیم
بابامون کار نداشت! پول نداشت!
نازِ رویامونو هیچ کس نخرید
چراغ جادوی ما غول نداشت!
هرکسی به ما رسید...