بوسه اش رگِ گردنم را نشانه گرفته بود ان روز که مرا بوسید کفر نباشد ولی خدایی را دیدم که از رگ گردن به من نزدیک تربود.
هربار که نگاهت میکنم پی میبرم این دنیا برای ادامه دادنش نگاهِ تورا لازم دارد
چشمانم را میبندم و طرح لبخند تو جان میدهد به جان نیمه جانم به همین اسانی..
میخواهم ماهی تنک عید هفت سین امسالت باشم برایت لباس قرمزم را بپوشم و میان اب برایت دلبری کنم و توهی هوایم را داشته باشی تا مبادا نفس کم بیاورم و جان دهم میان هفت سین عید امسالت..
دلتنگی حال و روزِسربازیست که براے دیدنِ معشوقه اش با یک گلوله براے زنده ماندن تلاش میکند ولے دراخر گوله بر قفسه ے سینه اش اثابت میکند ..