متن محسن سلیمی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محسن سلیمی
بعضی وقتام قشنگیش به اینه که اگه طرف بد بود ولش نکنی بری! کنارش بمونی، جمع و جورش کنی، لازم بود بزنی تو دهنش ولی کنارش بمونی!
دوست داشتن و موندن با کسی که هیچ عیبی نداره که هنر نیست! حتی عشق هم نیست...
عاشقتم...
یادگاری...
S❤M
می گویی دوستم نداری ؛
اما ..!
خیره می شوی ،
گل می خری ،
با من که حرف می زنی صدایت را صاف می کنی ،
شعر می خوانی ،
ناز می کشی ..!
باشد ، قبول جانِ دلم !
اصلا ...
تا باشد از این دوست نداشتن ها...
آخرین پنجره است مراقب باش!؟
نور تنها از آنجا به دلم میتابد، آخرین پنجره را باز کردی اما؛
گر ببندیش تاریکی مرا خواهد برد...
S💛M
مهربانی از سقف اتاقم چکه میکند!
از آسمان که گذر میکنی...
منت بگذار بالی بزن!
تا سیراب شود اتاق خاک آلوده ی مات شده ام...
خوش آن جایی که نشستنت!
از سیل خروشان مهرت دریایی شود...
کاش اجازه دهی!
بالهایت را با جان خستگی زدایم...
بلکه این چنین فریبانه!
روح...
بی شک \ آغوش تو \
هشتمین عجایب دنیاست
واردش که میشوی
زمان بی معنا میشود
هیچ بعدی ندارد
بی آنکه حسش کنم ...
روحم تازه میشود...
تمام ثروت دنیا را به یک وجبش خواهم بخشید !
ﻫﻤﻪ ﺧﺮﺍﺑﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺑﯿﻢ !
ﺑﯿﺨﻮﺩﯼ ﻻﻑ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ و ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺧﻼﻗﯿﻢ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﺍﺧﻼﻕ !
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍهی های ﻣﺎ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ...
برف پاک کن بیهوده جان میکند
باران این سوی شیشه از چشم منه!
اگه مَردی ... ؟!!
مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَردی نکن ... !!
اگه تنهایی ... ؟!!
تنها بمون ... اگه نیستی ... تنهاش نذار ... !!
اگه نجیبی ... ؟!!
نجابت کُن ... اگه نیستی ... هرزگی نکن ... !!
اگه عاشقی ... ؟!!
... عاشق بمون ......
خواستنی تر از من
برای تو
دل گنجشک های چنار همسایه است
هر صبح
با آواز تو
زندگی را جشن میگیرند
دل من که
برگ ریزان
و
بدتر از هزار کوچه در پاییز
خواستی بروی
پشت سرت
درخت
را ببین
S♡M
چه کیفی دارد
کسی باشد
که وقتی نام کوچکت را
از ته دل صدا می زند
لبخندی رویِ لبانت نقش ببندد
و تو آرام بگویی جانم
به گمانم اینطور که باشد
تو حتی عاشق نامت می شوی
که از طرز صدا کردنش بفهمی
اسمت که هیچ
حتی وجودت،مالکیتش به اشتراک...
منم آن تو که مرا آن دگر میبیند
کس نداند که مرا چون بکجا جا گیرد
میروم بلکه پشیمان بشود ان بیداد
تو بمان خواب کن و یادی کن زین دیدار
دیدی هی میری نمیشه ، خسته میشی ، دیدی؟
میگی این دفعه آخره میگیره ، نمیشه
کُنج میشینی ، پر بسته میشی
دیدی؟ ترحم میکنن غصه نخور پسر
میریزی بهم ، مثِ شیر توو قفس پَر بسته میشی
دیدی؟ اصلاً حرفاتو نمیفهمن لا نعره هات میری خفه میشی
دیدی؟ میری...
گرمایی بوده ام همیشه
ولی بین خودمان بماند،
سرمایی میشوم وقتی
پای آغوش تو در میان باشد.
آغوش تو آرامگاه من و لبهای تو یادآور عشق است،
و دیار باقی قلبیست که تو در سینه داری،
میخواهم به این دیار شتاب کنم،
خدا بی شک مرا می آمرزد...
هزاران کلمه در جای خالی ات ریختم اما جای خالی تو پر نشد.
تو از جنس بینهایتی که هرگز
بی تو به سر نمیشود
نه هوا ابریست، نه بارانی می بارد.
پس بهانه ی دلم برای این همه سنگینی چیست؟
که مانند آلوده ترین شهر جهان شده ام؟
به پروردگارم گفتم : تو را چگونه میتوانم ببینم...
گفت : تو من را نخواهی دید اما کسی را برایت گذاشتم که نیمی ازمن است...