پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چشمهایش قهوه ای بود و به حق فهمیده امقهوه از سیگار و قلیان اعتیاد آورتر است...
سرش به شانه ی من بود و درد دل می کردهمین که وقتِ غمِ من رسید، خوابش برد!....
چشم هایش قهوه ای بود و به حق فهمیده امقهوه از سیگار و قلیان اعتیاد آورتر است......
چشمهایش "قهوه" ای بود و به حق فهمیده ام"قهوه" از سیگار و قلیان اعتیاد آور تر است...
زمان روزه شکستن اذان مغرب نیستبه آب لب نزنم تا از آن من باشی ......
مثل حال خوب پایان جدایی از کسیگریه ی ذوق است باران بهاری، شک نکن ...
ای فدای صورت ماهتکه رؤیت کردنش"عید فطر" مردم است و"عید قربان" من است...
ای فدای صورت ماهت که رؤیت کردنشعید فطر مردم است و عید قربان من است ...
هر لحظه دلم را غم یک حادثه لرزاندسال نود و درد عجب سال بدی بود...
زمان روزه شکستن اذان_مغرب_نیستبه_آب_لب_نزنم_تا_از_آن_من_باشی_......
سر از قنوت کسی در نیاوری جز مناز این شبی که شب آرزوست میترسم...
هر لحظه دلم را غمِ یک حادثه لرزاندسالِ نود و درد عجب سال بدی بود ... ....
لب تر نکن اینقدرکه زجرم بدهی بازیک مرتبه محکمبغلم کن که بمیرم...