مغرور نشو جانان من حالا که دل در دست توست
تمام تو مال من است و من خودخواهم در مالکیت تو من لجبازم در دوست داشتنت من مغرورم به احساست چون تو ... تنها تعلق معلق در خاطر منی و این تمام داشتن من است
همیشه داشتن بهترین ها به آدم غرور خاصی میده من مغرورترینم چون تو بهترینی
چه حقیر و کوچک است آن که به خود مغرور است چرا که نمی داند بعد از بازی شطرنج شاه و سرباز همه در یک جعبه قرار می گیرند!
آه، ای شباهت دور! ای چشم های مغرور ! این روزها که جرأت دیوانگی کم است بگذار باز هم به تو برگردم ! بگذار دست کم گاهی تو را به خواب ببینم بگذار در خیال تو باشم بگذار ... روزها خیلی برای دلم تنگ است !