پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به تو اعتماد دارم آن هم در زمانه ای که حتی از تصویرم در آینه می ترسم.به تو اعتماد دارم چرا که هیچ گاه تنهایم نگذاشتی... حتی در روزهایی که با دلم لج کرده بودم و صدایت نمی زدم.به من اعتماد کن؛ من که خودم را به تو سپرده ام و می دانم آن قدر واقعیت داری که کابوس هایم را نیز عاقبت به خیر می کنی.به من اعتماد کن، قول می دهم که امروز از دیروز عاشق تر باشم و فردا...فردایم را تو بساز....
اسفند که عاشق شویسال را با بوسه تحویل می کنیحتی اگر سال نونیمه شب از راه برسدشاید تلفنتعاشقانه تر از همیشه زنگ بزندکسی با یک سلامقبل از سپیدهء سال بعددیوانه ات کنداسفند که عاشق شویتمام دروغ ها را باور می کنیو دلت غنج می زندمی دانم کهدر روزهای آخر سالدسته کلیدت را گم می کنیگوشی ات را جا می گذاریو احساس می کنی که کسیبا لحن عاشقانه من صدایت می زندتو عاشقم بودیدر اسفندی که هرگزاز تقویمت پاک نمی شودنیلوف...
اسفند که عاشق شویسال را با بوسه تحویل می کنیحتی اگر سال نو،نیمه شب از راه برسدشاید تلفنتعاشقانه تر از همیشه زنگ بزندکسی با یک سلامقبل از سپیده ی سال بعددیوانه ات کنداسفند که عاشق شویتمام دروغ ها را باور می کنیو دلت غنج می زند.می دانم که در روزهای آخر سالدسته کلیدت را گم می کنیگوشی ات را جا می گذاریو احساس می کنی که کسیبا لحن عاشقانه منصدایت می زند.تو عاشقم بودیدر اسفندی که هرگزاز تقویمت پاک نمی شود....
یادم نیست تو را در کدام فصل پیدا کردماما مطمئنم هیچ فصلی نمی تواندتو را از من پس بگیردخدا رحم کند انگار عاشقت شده ام...
تا آخر تابستان منتظرت میمانمتا برگردی و برگرددتمام آن روزهایی که با تو گذشتاگر دیر کنی؛ اگر فراموش کنی..مثل تمام این فصلها که بیتو گذشتتا آخر پاییزتا آخر زمستان..تا روزی که برگردی........منتظرت خواهم ماند..........