پاییز همچون شعر کوتاهی ست، با مضمونِ عشق؛ که شاعری روان پریش در شبی بارانی آن را سرود. و سال ها در آغوشِ یک دفترِ کهنه، کِز کرد و خاک خورد! اما نگاهِ معشوقه اش هیچ گاه آن سطر را نبوسید. سبز و بالیده نشد، هلاک شد!
پاییز همچون شعر کوتاهی ست، با مضمونِ عشق؛ که شاعری روان پریش در شبی بارانی آن را سرود. و سال ها در آغوشِ یک دفترِ کهنه، کِز کرد و خاک خورد! اما نگاهِ معشوقه اش هیچ گاه آن سطر را نبوسید. سبز و بالیده نشد، هلاک شد! مونس آهنگری
هلاک توأم ستمگر! دوست داشتن تو، رمق ام را می گیرد این روزها دل مشغولِ توأم؛ کارگری، در معادن سنگ
هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک مرا امید وصال تو زنده می دارد و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک