هوشَم نماند با کَس ، اندیشه ام تویی بس...
ابری ام ، چندانکه باران هم سبک بارم نکرد
دعاست مایهٔ جمعی که دستشان خالی ست ..
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو...
اشک داند معنیِ دردِ زِ چشم افتادگی را...
در هر که تو را دیده به حسرت نگرانم
به هر طرف که نظر می کنم به جزء او نیست..
تاوان عشق را دل ما هر چه بود داد ..!
در غیابِ تو کسی شاد ندیده ست مرا...
ترک ما کردی ولی با هر که هستی یار باش...
عَوضِ تو من نَیابَم؛ که به هیچ کَس نَمانی️
یار با ماست! چه_حاجت_که_زیادت_طلبیم؟
جانا کجا دارى خبر از اشکِ بى آرامِ ما
چراغ از خنده ات گیرم که راهِ صبح بگشایم...
در غمت نیست کم از روز قیامت شب ما..
ای که منزل در دلم داری و من در جستنت ..
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است...
ﺩﺍﺭﻭ ﻓﺮﻭشِ ﺧﺴﺘﻪ ﺩﻻﻥ ﺭﺍ ﺩُﮐﺎﻥ کجاست؟
عُمر هجریم که در وصلِ تو کم آمده ایم . ..
شمسِ من کی می رسد؟من راه را گُم کرده ام...
خواب دست از من به آب دیده ی من شسته است
با تو برآمیختنم آرزوست ...
تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم ؟
سر زلفت ظلمات است و لبت آبِ حیات..