دوشنبه , ۱۹ آذر ۱۴۰۳
جان کلام ما همه اینجا مسافریمدلخستگان ز زندگی درد آوریم.. دنیانگشت چون بمراد کسی سزاستاز خیر این جهان غم انگیز بگذریم بانوی کاشانی اعظم کلیابی...
حضرت موسی ابن جعغر، در غل و زنجیر بود از ستم های فراوان زمان دلگیر بودگر چه آن باب الحوائج دستگیر عالم استخود زجور روزگار ، از زندگانی سیر بود-اعظم کلیابی-بانوی کاشانی...
این حجم از فاجعه و اندوه !.... چه تسلیتی ؟ چه تسلایی ؟!...
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموشاین چراغی است کز این خانه به آن خانه برند...
تسلیت رفیقمارو تو غمت شریک بدون......
یارضابر یازده امام چو دلم تنگ می شودمی آیم و طواف مزار تو می کنم...
دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عزاگاه می گوید پدر گاهی حسن گاهی رضا...
از غربت آن غریب کن یاد امشبدر شب شهادت امام رضا التماس دعا دارم...
بی نام از دیار بی نشان آمد و چه نامور رفت....
بابا جون وقتی نبودی نبودنت همه جا بود......