تو، توانِ دل شدی، در جذرِ قلبِ عاشقم؛ در ریاضیِ دلم، مهرت، مشدّد کرده ام! جزر و مدّ شورِ دریای عطش، پیوسته تو؛ سوی خود، همواره دریای تو را، مد کرده ام.
بر جگرم سوز و گدازیست از آتش عشق عطشم از شربت مرگ فروکش میشود
عشق یعنی تو بخندی من از داشتنت عطشم ببشتر از لحظه اول بشود