متن الهه ی احساس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات الهه ی احساس
ایکاش؛
انسان،
همواره،
انسان میماند؛
خدایی و آسمانی؛
با سرشتی،
پاک و ایمانی!
ایکاش
انسان
به فطرت خدایی خود
هماره ایمان داشت
و هیچگاه
از روی نسیان
در دام فریب شیطان
گرفتار نمیگردید!
ایکاش
بشر
با دیدهی شر
به جهان نمینگریست
و همواره
از پنجرهی نگاه احساس خویش
گلدشت زندگانی را
نیکو میدید
و با سرمستی
از زیباییهای باشکوه
و پرراز و رمز هستی
به بهترین شیوه
و پاکترین راه
بهره میبرد!
آه ای نگارِ مهرانگیز
فصل تا فصل
بهار یا پاییز
غنچهی احساسِ دلم را
به گلدشتِ همیشهبهارِ آغوشت میسپارم
و همواره
از نسیمِ گلبوسههای مهرآفرینت
شکوفاییِ محض را
خواستارم
در دستهایت اسیرم
و خویشتن را
به آغوشت سپردهام
می توانی گرم از احساسم کنی
تا از عاطفه سرشار گردم
یا رهایم سازی
تا در سرمایی از جنسِ حسرت، بسوزم!
در دستهایت اسیرم
و خویشتن را
به بازوانت سپردهام
میتوانی
مرا در گرمای سینهات بفشاری
یا رهایم کنی
رهایم سازی
میسوزم
در سرمایی از جنس حسرت
رهایم نسازی نیز
خواهم سوخت
در گرمایی از جنسِ محبّت...
بامدادان
که عروس زیبای آسمان
با بوسهی طلاییِ خویش
سینهی آفاق را میبوسد
و چشمانِ ناز
بر امتدادِ دشتِ زندگانی میگشاید
عطری از احساس
و شوق و گلِ یاس
دشت تا دشت
وجودِ مردمان را
فرامیگیرد
رودی از رگِ پرتپشِ حیات
در ژرفنای قلبِ هر شهر و دیار
جریان مییابد...
بغضی نهفته، در سراپای نهانم
انگار کن، تنهاترین والِ جهانم
از بس کسی درکم نکرده، هیچگاهی
دل را میانِ آبِ غمها میجهانم
گاهی نباید سردرآورد از جهان
زیرا از آن، صد صدمه بر جان میرسد
ماهی چو سر، از آب درمیآورد
در یک نفس، عمرش به پایان میرسد
✍ عطشِ عریانی
@bzahakimi
هیچ میدانی؟
تو که باشی
چسبناکست؛ بسی
بستری که در آن
حسّ خیس و
حالِ خاصّ زنانگیام
فوران میکند از:
عطشِ عریانی...
با دلم میمانی؟
✍ چرا شدم من آشنای تو؟!
@bzahakimi
چو دل شد آشنای تو،
شدم رهای نبضِ لحظههای تو؛
همیشهی گلِ دلم،
نفسزنِ هوای تو؛
و مهرِ جان،
هماره در وفای تو؛
ولی...
فسوس امان؛
که ناگهان،
به دستِ بازیِ زمان،
جدا شدم؛ جدا شدی؛ جدا شدیم؛
نبودنت؛ ندیدنت،
فنا نمود،
تمامِ...