متن آتش عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آتش عشق
دل کجا دلبر کجا عشق می شود آسان کجا
من کجا مجنون کجا فرهاد کوهستان کجا
با همه حس ها تو واسم عشق را معنا بکن
آتش از این عشق کجا آن عشق بی پایان کجا
من کشاورز در زمینی که پر از اندیشه هاست
دستان خرمن کشم آنچه مانده...
از فراقت شد پریشان گریه می کرد
از دل ابری چون باران گریه می کرد
دلش در آتش عشق تو می سوخت
که او بی حد بی پایان گریه می کرد
آنکس که در این قمار عشق باخت منم
با آتش عشق سوخت و شعر ساخت منم
جانم انگار فقط پای تو باید برود
سیب از تو گرفت پرچم عشق بافت منم
آنکس که در این قمار عشق باخت منم
از آتش عشق سوخت و شعر بافت منم
از روز ازل زخم خورده از عشق تو دل
سیب از تو گرفت پرچم عشق ساخت منم
خوش بین
میان مهلکه ها به دنبال عشق بیابانم
به تو نمیرسدم ولی با تو فقط میمانم
تو آن شعله ای که تامین نمی خواهد
من آن برقی که فقط تو را می خواهد
گریه های باران را به نمک آتش میزنی
در آوار شب ها خواب عجیب میدهی
از آغوش تو...
میان مهلکه ها به دنبال عشق بیابانم
به تو نمیرسدم ولی با تو فقط میمانم
تویی آن شعله که تامین نمی خواهد
منم آن برق که فقط تو را می خواهد
گریه های باران را به نمک آتش میزنی
به آوار شب ها خواب عجیب میدهی
در آغوشت شب زمین...
چشمانت، آتشی در دلم انداخته
که با هیچ آبی خموش نمی شود!
دست من به بودنت نمی رسد
و هر شب این خیال توست
که مرا دلگرم می کند
ای کاش یک شب
دست هایت برای من بود
تا آتش عشق را
در حریم آغوش تو
احساس می کردم
مجید رفیع زاد
هر شب آتش عشقت
میان دلم شعله می کشد
و من در کوچه های خیالت
با آرزوهایم قدم می زنم
و همراه پاییز می گریم
ای کاش لبخند روشنت
بر آسمان تیره ی قلبم می تابید
و من نزدیک تر از پیراهنت بودم
به عطر جانت آغشته ام می کردی...
من غوغای درون کسی را
کسی را که ...
در آتش عشق می سوزد
اما دم نمی زند
چیزی نمی گوید
چیزی جز کلمه هیچ ...
هیچ ...
هیچ ...
و انگار که کسی دل را
به تاراج روزهای پایانی نبرده است
هیچ گاه ...
هیچ گاه درک نخواهم کرد...
من غوغای درون کسی را
کسی را که ...
در آتش عشق می سوزد
اما دم نمی زند
چیزی نمی گوید
چیزی جز کلمه هیچ ...
هیچ ...
هیچ ...
و انگار که کسی دل را
به تاراج روزهای پایانی نبرده است
هیچ گاه ...
هیچ گاه درک نخواهم کرد...